نوشته شده توسط : ali
 
 
برای ساختن یک فرهنگ قوی در سازمان خود، باید از برند شروع کنید. این امر به ویژه برای شرکتهایی که در بازار صنعتي (B2B) فعالیت می‌کنند، صادق است.

در حالی که محصولات مصرفی می‌تواند برای تحریک خرید مشتریان بر روی تبلیغات، توسعه و روابط عمومی تکیه کند، خرید و فروشهای B2B همیشه شامل افرادی در هر دو طرف معامله می‌شود. به این ترتیب، رفتارهای جمعی کارکنان (فرهنگ) به چگونگی تجربه مشتریان از برند شکل می‌دهد.

از آنجایی که برندهای موفق در بازار، توسط کارمندان خود زنده هستند، در اینجا پنج مبنای اصلی که برندهای قوی را از رقبای کمتر موفق آنها متمایز می‌سازند، معرفی می‌کنیم.

این پنج مبنای اساسی عبارتند از:

1. ثبات. برندهای قوی به گونه‌ای در مقابل همه مخاطبان رفتار می‌کنند و ظاهر می‌شوند که به طور یکنواخت به مجموعه‌ای از اصول منجر شود. برندهای قوی طوری ظاهر نمی‌شوند و رفتار نمی‌کنند که تناقض در آنها باشد.

2. اعتبار. برندهای قدرتمند طوری هستند که می‌توان بر وعده‌های واقعی  آنان چه آنهایی که بیان کرده‌اند چه آنهایی که در آنان نهفته است، تکیه کرد. برندهای معتبر ادعایی نمی‌کنند یا وعده‌ای نمی‌دهند که نتوانند ارائه کنند، و تظاهر به بودن چیزی که نیستند نیز نمی‌کنند.

3. مطلوبیت. برندهای قدرتمند آنچه که مردم می‌خواهند تحقق می‌بخشند و آرزوها، رویاها و آرمانهای آنان را واقعیت می‌بخشند.

4. منحصربه‌فرد بودن. برندهای قدرتمند به شیوه ای متمایز و ویژه ظاهر می‌شوند و رفتار می‌کنند که مانند دیگران نیست. آنها روش موجودیت یک شرکت دیگر را کپی‌برداری نمی‌کنند.

5. توانایی عمل. برندهای قدرتمند قابلیت اجرا دارند و کمپانیهای آنها قابلیتها و منابع لازم برای ایجاد و حفظ صادقانه برند را دارند. آنها زمان، انرژی، افراد و منابع را در تلاش برای دستیابی به چیزی که هرگز امید و انتظار ندارند که به آن برسند، تلف نمی‌کنند.

با دیدن برند خود از طریق لنز این پنج مبنای اساسی می‌توانید نقاط ضعف خود را در مقابل رقبا شناسایی کنید. هر برندی برخی از این ویژگیها را دارد اما موفقیت مشروط به داشتن این پنج ویژگی بطور همزمان است.

برندی را در نظر بگیرید که قابلیت اطمینان و عملکردی دوبرابر رهبر بازار دارد، اما 50 درصد ارزانتر است. آیا این برند مطلوبیت دارد؟ بله مطمئنا دارد. آیا منحصر به فرد می‌باشد؟ بله کاملا. آیا معتبر است؟ نه زیاد. و آیا اصلا عملی است؟ اگر نگوییم غیرممکن است، خیلی مشکوک است.

در میان این پنج شرط اساسی، عملی بودن بیش از بقیه ممکن است که موفقیت یک برند را تضعیف کند. شما می‌توانید برندی داشته باشید که معتبر، مطلوب، منحصر به فرد و دارای ثبات باشد اما، اگر در داخل شرکت شما و در بازار عملی نباشد، همیشه باید درحال دست و پا زدن باشد.

ایجاد برندی که این پنج شرط را داشته باشد گام اول است. در گام بعدی، شرکتها باید کارکنانی متعهد به برند داشته باشند، کارکنانی که برند در قلب آنها جای داشته باشد و در رفتار هرروز خود آن را منعکس کنند. بسیاری از شرکتها اطلاع‌رسانی خوبی به مردم در مورد برند از طریق خبرنامه، ویدئو و غیره دارند، اما در ایجاد ارتباط قلبی کارکنان خود با برند شکست می‌خورند. برای انجام این کار، کارکنان باید:

- آن را بشنوند. کارکنان یک شرکت باید در معرض برند و چیزی که برند نماد آن است، قرار بگیرند.

- آن را درک کنند. کارکنان باید بدانند که برندشان در داخل شرکت  و در میان مشتریان نماد چه چیزی است. تحقیقات می‌تواند کمک زیادی به افراد برای درک برند و معنای آن در چشم مشتریان داشته باشد.
به آن اعتقاد داشته باشند. کارکنان باید برند را بپذیرند و اعتماد داشته باشند چیزی که از آن پشتیبانی می‌کند درست و معتبر است.

- با آن ارتباط برقرار کنند. کارکنان باید قادر باشند تا برند را با کلمات خود بیان کنند و بر بیانیه‌ی ماموریت و شعار سازمان متکی نباشند. وقتی افراد از کلمات خود استفاده می‌کنند، شور و شوق آنها درمورد برند به دیگران نیز منتقل می‌شود.

- آن را زندگی کنند. برندها در کلمات و رفتار کارکنان زندگی می‌کنند. و به طورکلی، این کلمات و رفتارها نشان‌دهنده برند و فرهنگ یک شرکت می‌باشد.

- هنگامی که یک برند در این پنج مبنای اساسی ریشه داشته باشد، مردم خود را با آن برند شناسایی می‌کنند و می‌توانند آن را با کلمات و رفتار خود به دیگران بیان کنند، آنگاه آن برند یک " برند قدرتمند مردمی" می‌شود.

نكته پاياني: 
به گفته‌ي گوبه مولف كتاب تازه چاپ انتشارات بازاريابي به نام برندينگ عاطفي، ژنرالهاي صنعت امروزه بر اين باورند كه "برندينگ عاطفي" تنها راه رسيدن به موفقيت است. آنها حتي حاضرند پولهاي هنگفتي را خرج روشهاي گران و پرهزينه‌ي امروز در بازاريابي كنند تا به اين وسيله به احساسات مردم پي ببرند.

در واقع شناخت واقعي مصرف‌‌كنندگان و احساسات آنها مبناي اصلي برندينگ و راه ورود براي مقبوليت و محبوبيت است، اما دستيابي به آن فوق‌العاده دشوار است، و در لحظه‌ها، ثانيه‌ها، اين شناخت تغيير مي‌يابد؛ چون "مردم" با افكار، ادراك، فرهنگها، سليقه‌ها، تحت تأثير رسانه‌هاي سنتي و رسانه‌هاي نوين، انگيزه‌ها و تصميمهاي متفاوتي خواهند داشت. با اين همه، گاه رفتار آنها در كسري از ثانيه تغيير مي‌يابد. شركتهايي كه نتوانند اين ظرائف را تشخيص دهند، به يكباره از تصميم "مردم" و "رفتار مصرف‌كننده" متعجب و انگشت بر دهان خواهند ماند.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2554
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
فیزیک و بازاریابی چه ارتباطی با همدیگر دارند؟ پاسخ این پرسش را باید در مطالعات بین رشته ای جستجو کرد که در این باره از سالها پیش آغاز شده و تداوم دارد...

فیزیک و بازاریابی چه ارتباطی با همدیگر دارند؟ پاسخ این پرسش را باید در مطالعات بین رشته ای جستجو کرد که در این باره از سالها پیش آغاز شده و تداوم دارد. فکر میکنید قانون جاذبه‌ی نیوتن، قانون دوم نیوتن، اصل عدم پایداری هایزنبرگ، قانون آنتروپی، اصل هویگنس، و نظریه‌ی آشوب و اثر پروانه ای چه سودی برای بازاریابان دارد؟ بهتر است با مطالعه‌ی سلسله مقالات مجله توسعه مهندسي بازار، پاسخ خود را دریابید.  پیشنهاد میشود به شماره های پیشین توسعه مهندسی بازار مراجعه کنید؛ شماره‌ی 15 تا 17، سال 1389  یا به گفتگوی پیتر فیسک، فیزیکدان اتمی و نویسنده‌ی کتاب ""پرورش نبوغ بازاریابی"" مراجعه کنید که در شماره‌ی 20، سال 1390 در ""توسعه مهندسی بازار"" درج شد. همچنین مطالعه‌ی کتاب ""پرورش نبوغ بازاریابی""، اثر پیتر فیسک، ترجمه‌ی سینا قربانلو، انتشارات بازاریابی توصیه میشود.

سه قانون نیوتن و درس‌های آنها برای مدیرعاملان

به هر ترتيب، زمانی که یک سازمان از یک شرکت معمولی به یک کسب‌وکار تبدیل می‌شود، گویی دستاوردی بزرگ مانند یک اتفاق جادویی رخ داده است. زمانی بود که "جادو" بهترین توضیح برای این بود که چرا سیب از درخت به جای اینکه به سمت آسمان برود به روی زمین می‌افتد. درست همانطور که اسحاق نیوتن 300 سال پیش این افسانه را با توضیحی علمی درباره‌ی نیروی گرانش زمین از بین برد، سه قانون حرکت او نیز می‌توانند این مسئله را به خوبی توضیح دهند که تبدیل شدن به یک بنگاه اقتصادی عالی، علم است نه جادو.

رابرت رات‌من، مدیرارشد اجرایی گپ اینترنشنال (یک شرکت مشاوره‌ی عملکرد کسب‌وکار) در این‌باره می‌گوید: «زمانی که قوانین فیزیک را می‌خوانیم و سپس به نحوه‌ی عملکرد یک سازمان نگاه می‌کنیم، به ویژه در زمان تغییر، این دو خیلی شبیه به یکدیگر هستند.» مسیر یک کسب‌وکار شباهت زیادی با حرکت فیزیکی دارد. بنابراین برای ایجاد تغییر مثبت در کسب‌وکار، باید از قوانین مشابهی پیروی کنیم. در اینجا چگونگی انجام این کار را شرح می‌دهیم:

قانون اول: جسم در حال حرکت به حرکت یکنواخت خود ادامه می‌دهد تا زمانی که نیرویی بر آن اثر کند.
درست مانند یک سیاره که در فضا پرتاب شده است، زمانی که یک سازمان با سرعت یکسانی حرکت کند به سختی می‌توان مسیر آن را تغییر داد.

رات‌من معتقد است: «زمانی که شما دارای سیستم و فرایند هستید، ایجاد تغییر کار بسیار دشواری است. در این شرایط همه چیز برای یک سیستم کاری خاص، نهادینه و سازماندهی شده است. پس اگر از این سیستم بخواهید که خود را تغییر دهد در حقیقت درخواست دشواری را مطرح کرده‌اید.»

این کار بدون حرکتی محوری از سوی رهبر امکان‌پذیر نیست. رهبران درون سازمان باید نقش نیرویی را بازی کنند که بر حرکت سازمان اثر می‌گذارد تا تغییر موردنظر حاصل شود و امکان رقابت در بازار فراهم آید. نیروی اثرگذار بودن،کار آسانی نیست و به داشتن چشم‌انداز و عزم و اراده نیازمند است. لازمه‌ی این کار داشتن شجاعت است؛ شجاعتی که با ایمان و اعتماد ترکیب می‌شود و در نهایت شور و اشتیاق در کار می‌تواند این کار سخت را ممکن سازد.

قانون دوم: ارتباط میان شتاب و نیروی وارده

قانون دوم حرکت نیوتن با فرمول a=F/m شناخته می‌شود که در آن F برایند نیروهای وارده بر جسم، m جرم جسم و a شتاب است.  شاید این فرمول و کاربرد آن در فیزیک کمی سخت به نظر برسد اما درسی که برای رهبران کسب‌وکار دارد، تقریباً ساده است: اگر دنبال تغییر بزرگ هستید باید نیروی زیادی به سازمان وارد کنید.

اگر می‌خواهید یک بنگاه اقتصادی عالی باشید باید بین نیروی که به سازمان‌تان وارد می‌کنید و تغییری که مدنظر دارید، هماهنگی و تناسب وجود داشته باشد. این یعنی اینکه تمام افراد سازمان تحت رهبری مدیرعامل خود باید فراتر از محدودیت‌هایی که وجود دارد، قدم بردارند. آنها باید مرزها را پشت سر گذارند تا به جایی برسند که بتوانند کل سیستم را پالایش کنند. رهبران می‌توانند برای انگیزه بخشیدن به کارکنان خود و رشد سازمان‌شان از روش‌های مختلفی استفاده کنند. تصمیماتی که یک رهبر می‌گیرد و شدتی که در اجرایی کردن آن تصمیمات به خرج می‌دهد، میزان تغییر موردنظر او را تعیین می‌کند. برای اینکه زمان تغییر شکل سازمان نصف شود، تلاشی که یک مدیرعامل باید انجام دهد دو برابر خواهد شد.

قانون سوم: برای هر عملی، عکس‌العملی وجود دارد؛ مساوی آن و در جهت خلاف آن

این قانون به قانون عمل و عکس‌العمل نیز معروف است. همان‌قدر که ایجاد تغییر برای رهبر یک سازمان چالش‌برانگیز است، قبول کردن آن تغییر نیز به همان اندازه برای اعضای آن سازمان سخت و پرچالش است. به همین دلیل است که زمانی که رهبران تصمیم می‌گیرند تغییری در سازمان‌شان به وجود آوردند، باید انتظار داشته باشند که با عکس‌العملی به همان اندازه و در جهت مخالف از سوی کارمندان سازمان مواجه شوند. مدیرعاملان بزرگ می‌دانند که این عکس‌العمل مهم است و نباید آن را مورد غفلت قرار داد.

رات‌من در این‌باره می‌گوید: «بهترین کاری که یک رهبر می‌تواند در مقابل مقاومت کارمندانش انجام دهد، این است که به آن توجه کند و بداند که این بخشی از کار رهبری است که می‌خواهد تأثیرگذار باشد. رهبران باید مقاومت را روی میز بیاورند و محیط امنی را برای آن به وجود آورند که بتوان در آن به خوبی کار کرد.»

رهبر یک کسب‌وکار برای آنکه از کارمندانش بخواهد بدون هیچ چون‌وچرایی با تغییر کنار بیایند، باید آنها را تجهیز کند تا بتوانند با موضوعات مختلفی که تغییر خواهد کرد، ارتباط برقرار کنند. این کار منجر به یکپارچگی سازمانی می‌شود یعنی شرایطی که در آن تمام افراد سازمان در یک راستا حرکت می‌کنند و به راحتی می‌توانند موضوعات و دغدغه‌های‌شان را مطرح کنند. البته باید توجه داشت که مدیر باید به کارمندانش این آزادی را بدهد که در برابر تغییر مقاومت کنند اما نباید اجازه دهد که این مقاومت برای مدت زمان طولانی ادامه پیدا کند. بهترین راه برای از بین بردن مقاومت هم، ایجاد مکالمه بین رهبر و کارمندانش است. صحبت کردن خیلی از مشکلات را حل می‌کند.

اگر رهبران سه قانون نیوتن را درک و آنها را در کسب‌وکار خود اجرا کنند، کسب‌وکارشان رقابتی‌تر و تأثیرگذارتر خواهد شد و آنها را به جاهایی خواهد برد که حرکت کردن در یک مسیر عادی آن را میسر نمی‌ساخت.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2467
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
برای بهترین فروشنده‌ی جهان شدن باید شنیدن را به عنوان نخستین فرمان فروش بشناسید.....
 برای بهترین فروشنده‌ی جهان شدن (امیدوارم که فکر کنید شما این‌گونه هستید) باید شنیدن را به عنوان نخستین فرمان فروش بشناسید. «تا زمانیکه شما یک سفارش گیرنده هستید، نحوه‌ی برخورد و رفتار با یک مشتری بالقوه تعیین‌کننده‌ی شیوه‌ی گرفتن آن سفارش است» و فروش همیشه انجام می‌شود، خواه در حالت «بله» و خواه در حالت «نه» به مشتری بالقوه بفروشید.

در زیر فهرستی از خواسته‌های مشتریان از فروشندگان – به طور مستقیم از زبانشان – آمده است. هر وقت محصول یا خدمت خود را عرضه می‌کنید، چند مورد از موارد زیر را رعایت می‌کنید؟ درخواست‌های مشتریان اغلب کمک بیشتری به گرفتن «بله» می‌کند. اگر به طور ترکیبی از آن‌ها استفاده کنید، برای ایجاد رابطه و بستن فروش قدرت بیشتری خواهید داشت.

1. فقط حقایق را به من بگویید: اهل طول و تفسیر نیستم، پس از این که کمی مرا شناختید، سر اصل مطلب بروید.

2. حقیقت را بگویید و از تعبیر «صادقانه» استفاده نکنید، این واژه مرا عصبانی می‌کند: اگر چیزی بگویید که من شک کنم یا بدانم حقیقت ، شما رد می‌شوید.

3. یک فروشنده‌ی با اخلاق می‌خواهم: فروشندگان اغلب محکوم می‌شوند که کمی بداخلاق‌اند. اقدامات شما، اخلاق شما را اثبات می‌کنند نه گفته‌های شما (فروشندگانی که از اخلاق صحبت می‌کنند معمولا از آن بی‌بهره‌اند.

4. دلیل و مدرک کاملی نشان بدهید که چرا این محصول (خدمت) برای من کامل است:
اگر به آنچه شما می‌فروشید نیاز دارم، باید بدانم چطور از خرید آن سود می‌برم.

5. چند دلیل به من نشان بدهید: اگر بتوانید گفته‌ی خود را ثابت کنید، احتمال بیشتری هست که بخرم. یک مدرک چاپی برای تقویت اعتماد من یا تایید تصمیم من نشان بدهید. (معمولا خریداران بیشتر فروشندگان را باور ندارند)

6. نشان دهید که من تنها نیستم، درباره‌ی شرایط مشابهی که در آن، فرد دیگری موفق شده است، چیزی بگویید: من نمی‌خواهم نخستین یا تنها فرد باشم. می‌خواهم بدانم آن محصول (یا شما) چطور در جای دیگر کار کرده است. اطمینان بیشتری خواهم یافت اگر فرد دیگری همچون خودم را به من نشان دهید که محصول شما را با همان شرایطی که من دارم، خریده و آن را دوست داشته باشد یا با آن به خوبی کار کرده باشد.

7. نوشته‌ای از یک مشتری وفادار به من نشان بدهید: یک تاییدیه مشتریان دیگر، بیشتر و قوی‌تر از 100 عرضه کار می‌کند.

8. بگویید و نشان بدهید که چه خدمات پس‌از‌فروشی به من خواهید داد: در گذشته وعده‌های پوچ بسیاری شنیده‌ام.

9. بگویید و نشان بدهید که قیمت عادلانه است: می‌خواهم مطمئن شوم که قیمت پرداختی من برای محصول شما عادلانه باشد. در من حس انجام دادن یک معامله را ایجاد کنید.

10. بهترین روش پرداخت را به من نشان دهید: اگر نتوانم پرداختی انجام دهم، اما محصول فروشی شما را بخواهم، راه‌حلی را به من نشان بدهید.

11. یک انتخاب و اجازه‌ی تصمیم‌گیری به من بدهید، در کنار آن یک پیشنهاد مشاوره‌ای هم نشانم بدهید: صادقانه بگویید اگر این پول مال شما بود چه می کردید؟ (اگر من آن را نتوانم بگویم، شما هم نمی‌توانید.)

12.انتخاب مرا تقویت کنید: ممکن است عصبی باشم و بخواهم تصمیم اشتباهی بگیرم. بنابراین انتخابم را با ارائه‌ی اعداد و ارقامی که نشان دهنده‌ی سود من باشد و حس اعتماد مرا برای خرید بالاتر ببرند، تقویت کنید.

13. با من بحث نکنید: حتی اگر من اشتباه می کنم، دوست ندارم چند فروشنده‌ی باهوش به من بگویند (یا سعی کنند ثابت کنند) که من در اشتباهم. ممکن است فروشنده در این کار پیروز شود، اما مطمئن هستم فروش را از دست می‌دهد.

14. من را گیج نکنید:
هرچه کار را پیچیده‌تر کنید، احتمال کمتری وجود دارد که بخرم.

15. چیزهای منفی را به من نگویید: می‌خواهم همه چیز عالی باشد. چیزهای بدی درباره‌ی افراد دیگر (به ویژه رقبا)، خودتان، شرکت و حتی خودم بازگو نکنید.

16. با من مثل یک محکوم صحبت نکنید: فروشندگان فکر می‌کنند آنان همه‌چیز را می‌دانند و من احمق هستم. فکر نکنید دوست دارم هرچه بگویید را بشنوم. اگر خیلی لال و بی‌زبان به نظر برسم، مطمئن باشید از کس دیگری می‌خرم.

17. به من نگویید آنچه خریده یا انجام داده‌ام اشتباه است:
دلم می خواهد حس کنم کاری که کرده‌ام، خوب و هوشمندانه بوده است. اگر من در اشتباه هستم، نشان بدهید که دیگران هم اشتباه می‌کنند؛ با تدبیر باشید.

18. وقتی صحبت می‌کنم به من گوش بدهید: سعی می‌کنم بگویم که چه چیزی می‌خواهم بخرم، اما بسیاری از شما به حدی سرگرم فروش محصول خود هستید که چیزی نمی‌شنوید. ساکت باشید و گوش کنید.

19. کاری کنید که احساس خاص بودن کنم: اگر قصد دارم پولم را خرج کنم، می‌خواهم حس خوبی درباره‌ی آن داشته باشم. باید در تمام گفته‌ها و اقدامات شما این حس خوب نمایان شود.

20. در من شادی ایجاد کنید: مرا در یک حالت خوب قرار بدهید، در این حالت است که به احتمال زیاد می‌خرم. ایجاده خنده در من به معنی موافقت با شماست و شما به توافق من برای فروش نیاز دارید.

21. علاقه‌ای در آنچه انجام می‌دهم، ایجاد کنید: ممکن است این مسئله برای شما مهم نباشد، اما برای من مهم است.

22. وقتی چیزی را می‌گویید صادق باشید: می‌توانم بفهمم که شما فقط قصد گرفتن پول مرا دارید.

23. وقتی نمی خواهم بخرم. از چند ایده‌ی فروش قدیمی برای فشار به من برای خرید استفاده نکنید: مثل یک فروشنده رفتار نکنید، بلکه مثل یک دوست باشید. برخی تلاش می‌کنند تا به من کمک کنند.

24. وقتی می‌گویید چیزی را می‌فروشید، همان چیزی را تحویل دهید که فروخته‌اید: اگر با شما معامله‌ای کنم و مرا مایوس کنید، احتمال خیلی کمی هست که دوباره با شما معامله کنم.

25. کمک کنید بخرم. به من نفروشید: من از فروش اجباری جنس متنفرم. اما عاشق انتخاب آزادانه هستم.

در اینجا 25 جمله‌ای را که توسط خریداران علاقه‌مند به خرید بیان شد است، را آوردیم. چند دقیقه دیگر را برای بازنگری تعدادی از این جمله‌ها که در فلسفه‌ی فروش و عرضه‌ی فروش خود مشارکت می‌دهید، تخصیص دهید. از آن‌ها استفاده کنید و فروش خود را چند برابر کنید.


:: بازدید از این مطلب : 2732
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
آدامس تریدنت محصول Trident Xtra Care را با بسته‌بندی خلاقانه و جدیدی معرفی کرد.
آدامس تریدنت محصول Trident Xtra Care را با بسته‌بندی خلاقانه و جدیدی معرفی کرد. شش طرح برای بسته‌بندی جدید که در برگیرنده سه طعم مختلف آدامس است در این سری لحاظ شده است.

در این طرح‌ها از لب به عنوان اصلی‌ترین المان استفاده شده است که گاهی با مدل‌های مختلف ریش‌و‌سیبیل و گاه با رُژ لب همراه است؛ از آدامس‌ها نیز در نقش دندان‌ها استفاده شده است.
















 


:: بازدید از این مطلب : 2684
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
بیشتر تبلیغات تنها با این رویکرد نوشته می‌شوند که به هیچ دسته یا گروهی توهین نکنند. این قضه پیشینه‌ای بسیار قدیمی دارد و شاید در رویکرد نوین به تبلیغات بهتر باشد به گونه‌ای متفاوت به این مقوله نگاه شود.

 بیشتر تبلیغات تنها با این رویکرد نوشته می‌شوند که به هیچ دسته یا گروهی توهین نکنند. این قضه پیشینه‌ای بسیار قدیمی دارد و شاید در رویکرد نوین به تبلیغات بهتر باشد به گونه‌ای متفاوت به این مقوله نگاه شود. آیا تبلیغات شما به اندازه کافی مشتریان را جذب نمی‌کند؟ شاید شما (به عنوان یک طراح تبلیغات) یکی از 4 اشتباه رایج در هنگام طراحی تبلیغ را بکار می‌برید.

 این اشتباهات عبارتند از:

اشتباه اول: تبلیغات "تمیز و حرفه ای"

اگر خیلی اصرار دارید که تبلیغ شما "اصولی" باشد، پس تبلیغی که طراحی می‌کنید برای مشتریانتان قابل پیش بینی خواهد بود. توجه کنید که تبلیغات قابل پیش بینی مشتریان را غافلگیر نمی‌کند و ذهن‌ها را درگیر نمی‌نماید. کنجکاوی مشتریان را برنمی‌انگیزد و این تبلیغات معمولا در جلب توجه مشتریان، بالقوه و بالفعل شکست می‌خورند.

اشتباه دوم: ارائه اطلاعات محض بدون قابلیت قانع کردن

هیچگاه تبلیغی طراحی نکنید که تنها ارائه دهنده اطلاعات است و هیچکدام از دو مزیت زیر را ندارند:

- توضیح شاخصه‌های محصول نسبت به محصولات مشابه به مشتریان

- توانایی اثبات صحت ادعا

اشتباه سوم: سرگرم کننده بودن بدون قابلیت قانع کردن

- هیچگاه به دنبال طراحی تبلیغات سرگرم کننده و جذاب نباشید. به دنبال طراحی تبلیغات قانع کننده باشید.

تبلیغات شما باید:

- یک پیغام واضح را به مشتریان انتقال دهد.

- مشتریان را وادار کند که خودشان را در حال خرید یا استفاده از محصول تصور کنند.

- مشتریان خود را با تبلیغی که طراحی کرده‌اید درگیر کنید.

- وضوح طراحی شما در تبلیغ باید دقیقا ذهن مشتری را به سمت استفاده از محصول هدایت نماید.

اشتباه چهارم: تزئین کردن تبلیغ با همه ابزارهایی که به عنوان یک طراح در اختیار دارید بدون داشتن قابلیت قانع کردن مشتریان

طراحان گرافیکی معمولا تبلیغاتی طراحی می‌کنند که پر هستند از المان‌های دیواری و بصری و به آن برندسازی می‌گویند. البته اگر محصولی که شما تبلیغات آن را بر عهده دارید در راستای مد و فشن یا رایحه عطر و یا سبک زندگی باشد، این سبک تبلیغات مورد پسند است ولی اگر محصول موردنظر شما خدمات است به هیچ وجه نمیتوانید از این سبک تبلیغات استفاده کنید.

 برای طراحان گرافیک، نکته مهم این است که همیشه جلب توجه مشتریان بالقوه و بالفعل بازار مهم‌ترین امر است و تبلیغی که طراحان، طراحی می‌کند باید قابلیت قانع کردن مشتریان را داشته باشد و آن‌ها را به برداشتن قدم بعدی وادار نماید.(مثلا خرید محصول یا کسب اطلاعات بیشتر) آیا هنوز هم نگران این هستید که تبلیغ شما برای دسته یا گروهی از مردم توهین برانگیز باشد؟ اصلا نگران نباشید 98% تمام کسانی که از تبلیغ شما متنفرند هنگامی که به محصول شما نیاز دارند 100% از شما خرید خواهند کرد یعنی مشتریان برای شما هزینه‌ای ندارند، تنها ممکن است بخاطر اینکه نحوه تبلیغ شما را دوست ندارند در هنگام پرداخت وجه کمی غر بزنند. اما در نهایت شما به هدف خود رسیده‌اید، مشتریان را به محصول مورد نظر جلب نموده‌اید و این هدف نهایی تبلیغات است.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2504
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
یکی از ویژگی های یک تیم کاری خوب همکاری و انجام کار گروهی است. هر کدام از اعضای تیم کاری با داشتن تجربه و مهارت به انجام مسئولیت های کاری می پردازند.


در تجارت ها و کسب و کارهای مختلف داشتن تیم کاری خوب اهمیت زیادی دارد. در هر تجارت و کسب و کاری تیم کاری تلاش می کند تا به موفقیت برسد. اعضای تیم کاری هر کدام با انجام مسئولیت ها و وظایف خود تلاش میکنند تا به اهداف و موفقیت ها دست پیدا کنند.
یکی از ویژگی های یک تیم کاری خوب همکاری و انجام کار گروهی است هر کدام از اعضای تیم کاری با داشتن تجربه و مهارت به انجام مسئولیت های کاری می پردازند بنابراین تک تک اعضای تیم کاری با همکاری یکدیگر تلاش میکنند تا کارهای خود را به نحو احسن انجام دهند و به موفقیت برسند.

یک تیم کاری خوب علاوه بر همکاری و انجام کار گروهی در حل مشکلات و چالش های کاری نیز تلاش می کند. در هر تجارت و کسب و کاری ممکن است چالش های کاری وجود داشته باشد بنابراین یک تیم کاری خوب با همکاری سعی می کنند تا مشکلات کری را برطرف کنند.
توانایی حل مشکلات و ارائه ی راه کار برای برطرف نمودن چالش های کاری از ویژگی های یک تیم کاری خوب است. رسیدن به اهداف و موفقیت ها و تلاش برای کسب موفقیت از دیگر ویژگی های یک تیم کاری خوب است.

گسترش کار، توسعه، پیشرفت و... میتوانند از اهداف کاری باشند بنابراین یک تیم کاری خوب با در نظر گرفتن اهداف و موفقیت ها تلاش می کند تا به آن ها دست پیدا کند. ارائه ی ایده های کاری خوب و استفاده از ایده های کاری برای رسیدن به موفقیت از ویژگی های یک تیم کاری خوب است.

توانایی تصمیم گیری در حل مشکلات و یا توسعه و گسترش کاری نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. مسئولیت پذیری و تلاش برای دست یابی به موفقیت از دیگر ویژگی های یک تیم کاری خوب است. هر کدام از اعضای تیم کاری مسئولیت ها و وظایف مختلفی در کار و شغل خود دارند بنابراین در یک تیم کاری همه ی اعضا تلاش می کنند تا با انجام مسئولیت ها به موفقیت برسند.

در هر تجارتی یکسری از اهداف و موفقیت های کاری وجود دارد که برای رسیدن به آن ها می توانیم از برنامه ریزی استفاده کنیم یک تیم کاری خوب با استفاده از برنامه ریزی برای رسیدن به موفقیت و دست یابی به اهداف تلاش می کند. تلاش و کوشش برای رسیدن به موفقیت های کاری و پیشرفت و توسعه در کار و شغل از دیگر ویژگی های یک تیم کاری خوب است.

 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2575
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
در بزرگراهی در جنوب هلند برای اولین بار از خطوط درخشان جاده‌ای استفاده شد. محققان معتقداند از این خطوط درخشان می‌توان به عنوان جایگزینی پایدار در مناطقی استفاده کرد که در آن نورهای معمول وجود ندارد و به کمک این خطوط، مسیر جاده‌ها برای رانندگان بوضوح قابل مشاهده خواهد بود...



در بزرگراهی در جنوب هلند برای اولین بار از خطوط درخشان جاده‌ای استفاده شد.
محققان معتقداند از این خطوط درخشان می‌توان به عنوان جایگزینی پایدار در مناطقی استفاده کرد که در آن نورهای معمول وجود ندارد و به کمک این خطوط، مسیر جاده‌ها برای رانندگان بوضوح قابل مشاهده خواهد بود.

یکی از مجریان این طرح می‌گوید خطوط درخشان، یکی از اولین ایده‌ها برای داشتن بزرگراه‌های هوشمند است. ما از نوعی رنگ استفاده کردیم که باعث می‌شود این خطوط روز‌ها ذخیره نور انجام دهند و شب‌ها درخشان گردند. بنابراین اگر به اندازه کافی نور آفتاب وجود داشته باشد قادر به ذخیره نورند و در صورت ابری بودن هوا می‌توان به کمک جریان بسیار ضعیف الکتریسیته آن‌ها را درخشان کرد. برای تامین این مقدار الکتریسیته نیز از تابلوهای خورشیدی استفاده می‌کنیم. بنابراین در کل این پروژه انرژی زیادی مصرف نمی‌شود.


محققان معتقداند کاهش سوانح رانندگی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای استفاده از این خطوط درخشان است و روشهای دیگری نیز برای آن وجود دارد. به گفتهٔ محققان استفاده از چراغ‌های هوشمند یکی دیگر از این ایده هاست که این چراغ‌ها با نزدیک شدن خودرو‌ها روشن و پس از عبور آن‌ها خاموش می‌شوند. به این ترتیب در هنگام نبود عبور و مرور خودرو، انرژی خود را ذخیره خواهند کرد.


کار‌شناسان استفاده از یک میدان الکترو استاتیک در جاده‌ها برای از بین بردن مه را یک روش مفید و کاربردی قلمداد کرده و معتقداند بسیاری تصادفات ناشی از این عامل طبیعی کاهش خواهد یافت.

 


:: بازدید از این مطلب : 2655
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
کارمندانی دارید که در محیط کار برایتان مشکل ایجاد می‌کنند؟ در این مقاله چند و چون شکل‌دهی به شخصیت‌ها و تبدیل آنها به افرادی مولدتر را بخوانید.

اگر مدیریت منابع انسانی ضروری نبود رهبری سازمانی کار ساده‌ای به نظر می‌آمد. هر چقدر سازمان بزرگ‌تر باشد، احتمال نظارت بر تک‌تک اعضای آن هم پایین می‌آید و شما به عنوان رئیس شرکت همیشه می‌توانید افراد مزاحم را سر جایشان بنشانید.

اما مساله اینجاست که یافتن استعدادهای شایسته معمولا کار دشواری است. اغلب وقتی در محیط سازمانی با شخصیت‌های دردسرساز روبه‌رو می‌شویم یکی از این دو کار را انجام می‌دهیم: یا با فرد خاطی مقابله می‌کنیم که عمدتا به افزایش خصومت‌های شخصی ختم می‌شود، یا از رویارویی با فرد خاطی سر باز می‌زنیم و مشکل را بدتر می‌کنیم. هیچ یک از این اقدامات راه‌حل موثری نیستند و شما به عنوان رهبر سازمانی نباید این گزینه‌ها را انتخاب کنید.

جودیت اورلف (Judith Orloff) استادیار روانکاوی بالینی و نویسنده کتاب «جنون تسلیم» (The Ecstasy of Surrender) معتقد است راه دیگری هم وجود دارد. او می‌گوید به جای سرسختی و قانونگذاری‌های سفت و سخت می‌توان از راهکارهای ارتباطی بهتری در مواجهه با این دست از کارمندان استفاده کرد. اورلف پیشنهاد می‌کند:«اجازه دهید افراد تا می‌توانند واکنش نشان دهند.

رام کردن یک خود شیفته

معمولا این کارکنان مشکل‌ساز وقتی از خود واکنش بروز می‌دهند که دکمه‌شان را فشار دهید. در چنین مواقعی ریلکس کنید، نفس عمیقی بکشید و خودتان را کنترل کنید. به جای اینکه درگیرشان شوید به آرامی جواب‌شان را بدهید. شما به عنوان الگویی برای دیگران باید در موقعیتی بالاتر از آنها عمل کنید.» در ادامه لیستی از پنج مشکل عمده شخصیتی و چگونگی رویارویی با آنها را از نگاه اورلف بخوانید.

۱- خودشیفته

به باور اورلف افراد خودشیفته معمولا خودشان را مهم‌تر از بقیه می‌دانند و طالب توجه و ستایش مداوم هستند:«این افراد مجذوب خود و فاقد توانایی‌های همدلانه هستند. باید این نکته را درک کنید که اینها اصلا کاری به احساسات دیگران ندارند و این ایرادی بزرگ در یک محل کاری است.» اینکه از تاثیر رفتارها بر احساسات دیگران یا ضررهایی که رفتارها برای سازمان دارند سخن بگویید اصلا برای این افراد جوابگو نیست.

افراد خودشیفته همچنین نسبت به هر نوع انتقاد حساسیت زیادی نشان می‌دهند و ممکن است در این زمینه‌ها واکنشی افراطی داشته باشند. اورلف می‌گوید:«اگر می‌خواهید آنها را روشن کنید یا از آنها انتظار کارایی دارید، باید به گونه‌ای سخن بگویید که گویی شرایط برای ایشان چه سودی دارد. این تنها راهی است که می‌توان یک فرد خودشیفته را رام کرد.»

بهترین نقش سازمانی برای افراد خودشیفته چیست؟ جالب توجه اینکه اورلف معتقد است این شخصیت‌ها در مقام قدرت عملکرد بهتری دارند چرا که قدرت‌شان را خیلی جدی می‌گیرند و در این موقعیت‌های شغلی تلاش بیشتری از خود نشان می‌دهند. به عقیده اورلف:«این خودشیفته‌ها هستند که جهان را اداره می‌کنند.»

۲- شخصیت کنش‌پذیر-پرخاشگر (Passive-Aggressive Type)

اورلف در توصیف این افراد می‌گوید:«کسانی هستند که قول پروژه‌ای را به شما می‌دهند اما هیچ کاری برایش نمی‌کنند. یا دسته افرادی‌ هستند که همیشه ۱۵ دقیقه دیر می‌رسند. شخصیت کنش‌پذیر-پرخاشگر نوعی شخصیت عصبی و خشمگین و البته پنهانی است.» برای رویارویی با این افراد شاید در تلاشید علت اصلی خشم آنها را بیابید و مشکل‌شان را حل کنید. اورلف می‌گوید این روش خوبی نیست:«این یک اختلال شخصیتی است که باید در آن عمیق شوید.»

نکته دیگری که باید به آن توجه کنید واکنش‌های شما در مقابل این شخصیت‌هاست:«گونه کنش‌پذیر-پرخاشگر شما را معلق باقی می‌گذارد. آنها گاهی موجب می‌شوند فکر کنید فرد ارزشمندی نیستید چرا که سر سازگاری با شما ندارند. این افراد می‌توانند به اندازه‌ای در شما نفوذ کنند که حتی خودتان هم از آن بی‌خبر باشید.»

چطور باید با این‌ شخصیت‌ها کنار آمد؟ این افراد برخلاف خودشیفته‌ها با دیگران همدلی می‌کنند؛ می‌خواهند در محیط کاری پیشرفت کنند. شما با استفاده از این دو خصوصیت می‌توانید در آنها ایجاد انگیزه کنید. به قول اورلف باید انتظارات بسیار روشن از آنها داشته باشید:«تنها راه این است که خیلی روشن بگویید چه زمانی و چه چیزی را از آنها می‌خواهید. برای مثال بگویید برای من خیلی مهم است که چه ساعتی در جلسه خواهید بود.» باید درباره کارهایی که از ایشان می‌خواهید خیلی دقیق و با جزییات سخن بگویید.

جای تعجب نیست که به باور اورلف موقعیت‌ شغلی‌ای که در آن‌ فعالیت‌های تهاجمی اهمیت دارند بهترین گزینه برای شخصیت‌های کنش‌پذیر-پرخاشگر محسوب می‌شود. به باور اورلف:«آنها همه را دیوانه می‌کنند.»

۳- شایعه‌پراکن

در هر فضای کاری مقدار مشخصی شایعه و غیبت از این و آن دیده می‌شود اما اگر یکی از کارمندان شما از این کار لذت ببرد و بخواهد خبرهای بد شما را چه در خود شرکت چه در بیرون (مثلا برای رقبایتان) پخش کند، باید فکری به حالش بکنید. بهترین راه برای رویارویی با یک شایعه‌پراکن این است که خودتان هم آلوده‌اش نشوید. در چنین گفت‌وگوهایی به رغم میل‌تان شرکت نکنید. مهم‌تر از همه اینکه این میل طبیعی‌تان را کنار بگذارید: من باید بدانم دیگران درباره‌ام چه می‌گویند، باید راضی‌شان کنم تا حداقل حرف‌های خوبی پشت سرم بزنند.

فراتر از این به فرد شایعه‌پراکن بگویید رفتارش شایسته نبوده و توضیح دهید که این شیوه برای سلامت محل کار اصلا مفید نیست. به باور اورلف:«اگر توجه‌شان را به اهمیت موضوع جلب کنید گامی مفید برداشته‌اید. بهتر است درباره شایعه‌پراکنی و تاثیرات مخرب آن در محیط کار حرف بزنید… محل کار زمین پرباری برای شایعات بی‌اساس است. اگر صادقانه این موضوع را مطرح و ضررهای آن را برای شرکت بازنمایی کنید به کارمندان‌تان ابزاری توجیه‌شده داده‌اید که در چنین جلساتی شرکت نکنند.»

از دیگر سو به گفته اورلف افراد شایعه‌پراکن مهارت‌های ارتباطی خوبی دارند:«آنها شیفته حرف زدن هستند و اگر در موقعیتی قرارشان دهید که از این مهارت‌شان استفاده مفید کنند، برد کرده‌اید. شاید بخش فروش گزینه بدی نباشد.»

۴- کج‌خلق

برخی شخصیت‌ها در مواجهه با تنش‌های محل کار، دیگران را تخلفکار می‌دانند و بر سرشان فریاد می‌زنند و عمدتا با کج‌خلقی با دیگران خودشان را خالی می‌کنند. این افراد برای رهبران چالش‌برانگیزترین کارکنان سازمانی به شمار می‌روند.

اورلف معتقد است فارغ از اینکه چه کاری برای مدیریت این شخصیت‌ها انجام می‌دهید آنها را به حال خودشان نگذارید:«این رفتار در یک سازمان پذیرفتنی نیست. باید برای آنها محدودیت‌ها و مرزهایی مشخص کنید. کج‌خلقی کارکنان یک فضای کاری خوب را نابود می‌کند.»

شما به عنوان مدیر یا باید این شخصیت‌ها را کنار بگذارید یا آنها را به یکی از کارکنان منابع انسانی‌تان بسپارید. به هر تقدیر باید به این نکته واقف باشید که بروز خشم در یک محیط کاری اصلا قابل قبول نیست. به ایشان پیشنهاد دهید به جلسات مشاوره بروند. با این واقعیت کنار بیایید که شخصیت‌های کج‌خلق آینده‌ای در شرکت شما ندارند و به طور بالقوه تهدیدی سازمانی به حساب می‌آیند.

۵- مقصردان

اگر در محیط کاری به این افراد بی‌اعتنایی شود یا کار دشواری به آنها بدهید شما را مقصر می‌دانند و از دست‌تان شاکی می‌شوند. اورلف معتقد است برای رویارویی با این افراد باید شیوه ارتباطات بهتر را به آنها آموخت:«فردی که دیگران را همیشه مقصر می‌داند هیچ چیزی از ارتباطات نمی‌فهمد. این افراد به جای اینکه بگویند احساسم این‌گونه است می‌گویند تو باعث سرافکندگی‌ام هستی. شاید یک دوره آموزشی بتواند برای این شخصیت‌ها مفید واقع شود.» همچنین می‌توانید پیامدهای این رفتارشان را بر دیگران توصیف کنید، چرا که اغلب این افراد از تاثیرات حرف‌هایی که می‌زنند خبر ندارند.

بهترین نقش برای یک شخصیت مقصردان چیست؟ به باور اورلف:«آنها را با دیگران مواجه نکنید. کارهای فردی و مستقل به ایشان بدهید.»
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2586
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
موقعیت های شغلی مرتبط با حوزه های پزشکی و درمانی مانند متخصص زنان، پرستاری، متخص بیهوشی و روانپزشکی در صدر شغل هایی قرار می گیرند که بهترین میزان حقوق را برای زنان دارند.

با وجود اینکه بازار کار بخش های مختلف  برخی صنایع و مشاغل همچنان در اختیار مردان است با این حال تعداد زیادی از شغل ها وجود دارد که در ان ها نه تنها زنان بخش زیادی از نیروی کار را تشکیل می دهند بلکه درآمدهای خوبی نیز در این حرفه ها و مشاغل دارند.

در جدیدترین مطالعه ای که موسسه PayScale بر روی مشافل مختلف انجام داده است، تمرکز ان بر روی موقعیت های شغلی بوده است که حداقل 40 تا 45 درصد از نیروی کاری ان ها را زنان تشکیل می دهندناتیج این مطالعه نشان می دهد که موقعیت های شغلی مرتبط با حوزه های پزشکی و درمانی مانند متخصص زنان، پرستاری، متخص بیهوشی و روانپزشکی در صدر شغل هایی قرار می گیرند که بهترین میزان قوق را برای زنان دارند.

حوزه پزشکی و خدمات درمانی از لحاط میزان درامد و حقوق هم برای مردان و هم برای زنان مفید و پربازده است. علاوه براین پیش بینی ها نشان می دهد که حوزه پزشکی و خدمات درمانی نه تنها در حال حاضر بسیار پربازده است بلکه در آینده نیز رشد و توسعه بیشتری خواهد داشت و افراد بیشتری به ویژه زنان می توانند در آن حضوری مثبت و مفید داشته باشند.

بعد از حوزه خدمات بهداشتی و درمانی موقعیت های کاری در زمینه های هنر و طراحی نیز میزان حقوق دریافتی نسبتا خوبی را برای نیزوی کاری زنان دارد.

در ادامه لیستی از پردرآمدترین فرصت های شغلی را برای زنان در کنار متوسط حقوق دریافتی آن ها را مشاهده می کنید.

 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2605
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
تصمیمات باکیفیت و سریع بهره‌وری سازمان را بالا می‌برند. مدیرعاملان علاوه بر اینکه خودشان تصمیمات مناسبی می‌گیرند باید توانایی تصمیم‌گیری تیمشان را نیز پرورش دهند.

به تصمیماتی که استراتژی سازمانی را تقویت می‌کنند سرعت بخشند، و خود و تیشمان را برای گرفتن تصمیمات مهم و سرنوشت‌ساز آماده کنند.

در اینجا به 10 مرحله که مدیرعاملان می‌توانند از طریق آنها تصمیمات بهتری در سازمان خود بگیرند، اشاره شده است:

1) هر تصمیمی را نگیرید.
تنها مدیرعاملان بی‌تجربه هر تصمیمی – حتی تصمیمات کوچک – را خودشان می‌گیرند. مدیرعاملان باید درباره‌ی استراتژی، تخصیص منابع و استخدامها و اخراجهایی که تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای روی روند کسب‌وکار دارند، تصمیم‌گیری کنند. به افرادتان اعتماد کنید. اگر آنها از تخصص و اختیار عمل کافی برای گرفتن تصمیمی برخوردار هستند، اجازه ندهید که هر تصمیمی را به عهده‌ی شما بگذارند.

2) چشم‌اندازتان را در مسیر استعداد کارمندانتان قرار دهید.
 زمانی که مدیران شما برای بحث درباره‌ی گرفتن تصمیمی نزد شما می‌آیند، از آنها بخواهید موقعیت خودشان را در آن مورد خاص به وضوح مشخص کنند. اگر شما افرادتان را درست استخدام کرده باشید، آنها در حوزه‌ی تخصصی خود از شما باهوش‌تر خواهند بود. بنابراین برای اینکه بهترین تصمیمات را بگیرید، تخصص خود و چشم‌اندازی را که برای کسب‌وکارتان در نظر دارید با هوش و استعداد آنها هم‌مسیر کنید.

3) سریع اقدام کنید.
 مدیرعاملان بزرگ قادر هستند با اطلاعات ناقصی که در دست دارند اقدام به تصمیم‌گیری کنند. این مدیران می‌دانند که اگر قرار باشد صبر کنند تا اطلاعاتشان تکمیل شود و پس از آن تصمیم‌گیری کنند، لحظات باارزشی را از دست خواهند داد.

4) تصمیمات بد را به سرعت تغییردهید.
اعتراف به شکست سخت است اما مقاومت کردن در برابر تغییر دادن تصمیمات بد خطرناک است. برای حفظ کارآیی تیمتان، قبل از آنکه دیر شود تصمیمات بد را تغییر دهید.

5) یک وکیل مدافع شیطان تعیین کنید.
به فردی که علی‌رغم میل باطنی خود در سِمتی قرار می‌گیرد، در اصطلاح وکیل مدافع شیطان گفته می‌شود. تصمیمات بزرگ کسب‌وکاری مانند اکتسابات و ادغامها غیرقابل‌بازگشت هستند و به همین دلیل درصد ریسک بالایی دارند. در این مواقع یکی از نیروهای زبده‌ی خود را مأمور کنید تا تحلیلی همه‌جانبه از اوضاع داشته باشد و نتایج بررسی‌های خود را به شما گزارش دهد. این کار کیفیت تصمیم شما را به شکل قابل‌ملاحظه‌ای بالا می‌برد.

6) تصمیمتان را به تیمتان بگویید.
زمانی که افراد سازمان درباره‌ی تصمیمات شما از طریق یکدیگر مطلع شوند، احتمال پخش شایعه بالا می‌رود. برای جلوگیری از این اتفاق، جزئیات تصمیمات مهمتان را مستقیماً به افرادی که فکر می‌کنید لازم است در جریان امور باشند، توضیح دهید.

7) دلایل تصمیمتان را به تیمتان بگویید.
افراد باهوش و بااستعداد تیم شما علاوه بر تصمیمات، می‌خواهند دلایل گرفتن آنها را نیز بدانند. چرا باید دلایل تصمیماتتان را از افراد تیمتان پنهان کنید؟ با توضیح درباره‌ی اینکه چرا تصمیم خاصی را گرفته‌اید، به اعضای تیمتان کمک می‌کنید که راحت‌تر با تغییر کنار بیایند و سریع‌تر مسیرشان را عوض کنند.

8) از افرادتان حمایت کنید مگر اینکه مسیرشان به کلی اشتباه باشد.
اگر یکی از افرادتان برای حل مشکلی راه‌حلی پیشنهاد می‌کند و شما نیز با آن موافقت می‌کنید باید در صورت موفقیت از او قدردانی کنید و در صورت شکست از او حمایت کنید. البته شما به عنوان مدیر در مواقعی تصمیماتی می‌گیرید که برخلاف نظر تمام اعضای تیم است. در اینجه به مورد هفتم برمی‌گردیم یعنی اینکه در چنین مواقعی دلایل تصمیم خود را برای اعضای تیمتان شرح دهید.

9) خیلی هم در مقابل افرادتان قدرت‌نمایی نکنید.
همانطور که گفته شد، در برخی موارد لازم است که مدیر قدرت خود در تصمیم‌گیری را به افرادش نشان دهد اما اگر معمولاً بین تصمیمات شما و افرادتان مغایرت شدیدی وجود دارد حتماً یک جای کار می‌لنگد. در چنین مواردی رسیدن به تعادل در تصمیم‌گیری بهترین روش است. اگر تصمیمی خیلی حساس نیست یا برای آن فوریت زمانی وجود ندارد، سعی کنید با اعضای تیمتان به اجماع برسید.

10) برنامه‌ای رسمی برای پیگیری داشته باشید.
بهترین راه برای اینکه بدانید تصمیمتان درست بوده است این است که یک برنامه‌ی پیگیری را به صورت رسمی طراحی و در سازمانتان اجرا کنید. تصمیمات استراتژیک باید به صورت منظم و دوره‌ای به وسیله‌ی معیارهای کلیدی و عملکرد کلی مورد بازبینی قرار گیرند. اگر چنین برنامه‌ای در سازمان وجود نداشته باشد نمی‌توان از تصمیمات گذشته برای آینده درس گرفت. با چنین برنامه‌ای است که سازمان می‌تواند توانایی تصمیم‌گیری خود را افزایش دهد.

گرفتن تصمیمات بی‌عیب و نقص تقریباً غیرممکن است اما این 10 مرحله به شما کمک می‌کنند تصمیمات بهتری بگیرید و بهره‌وری سازمانی خود را به شکل قابل‌توجهی بالا ببرید.

مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2490
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
نوشتن و ارائه رزومه یکی از راه‌های مفید برای بیان توانایی‌های خود جهت کسب یک شغل است و ازاین‌جهت چگونگی نوشتن یک رزومه نیز به‌خودی‌خود تأثیر شگرفی در مخاطب شما می‌گذارد....

 نوشتن و ارائه رزومه یکی از راه‌های مفید برای بیان توانایی‌های خود جهت کسب یک شغل است و ازاین‌جهت چگونگی نوشتن یک رزومه نیز به‌خودی‌خود تأثیر شگرفی در مخاطب شما می‌گذارد لذا ازاین‌جهت یکی از مدیران شرکت گوگل که خود به‌تنهایی 20000 رزومه را در هفته بررسی می‌کند چند نکته را جهت بهبود رزومه به شما پیشنهاد می‌دهد که در صورت استفاده از این نکات و جلوگیری از اشتباه، رزومه شما هر چه بیشتر تأثیرگذارتر می‌شود.

یک – از غلط املایی اجتناب کنید

یکی از اشتباهات مرگبار در نوشتن رزومه داشتن غلط املایی است و خواننده رزومه شما زمانی که متوجه غلط املایی یا دستوری و نگارشی در رزومه شما شود آن را حمل بر بی‌کیفیتی شما می‌گذارد و شمارا بدون شک فردی بی‌خیال می‌پندارد که در آینده از کنار مسئولیت‌های خود شانه خالی می‌کنید؛ پس تا حد امکان رزومه خود را چند بار بخوانید و یا آن را برای بررسی بیشتر به شخص دیگری بدهید تا از عدم وجود غلط‌های املایی در آن مطمئن شوید. همچنین اگر از مایکروسافت وُرد برای تایپ رزومه استفاده می‌کنید افزونه فارسی ویراستیار می‌تواند بسیار مفید باشد.

دو – خلاصه بنویسید

نوشتن رزومه‌های طولانی و بلند باعث انصراف خواننده از ادامه خواندن آن می‌شود و این موضوع باعث می‌شود که شما فرصت شغلی خود را از دست بدهید پس پیشنهاد ما به شما این است که تا می‌توانید صرفاً اطلاعات مفید را درون رزومه خود قرار دهید و از گفتن جزییات بپرهیزید، اگر شما بتوانید هر 10 سال تجربه را صرفاً در یک صفحه بنویسید می‌شود گفت که اصل خلاصه‌نویسی را رعایت کرده‌اید و اینکه شما بایستی نهایتاً رزومه خود را در 2 صفحه جمع‌وجور کنید تا حوصله خواننده سر نرود. اگر شما بتوانید رزومه خود را در 2 صفحه خلاصه کنید این پیام را به مخاطب خود می‌رسانید که می‌توانید کارهای خود را اولویت‌بندی کنید و کارهای خود را بدون انجام مسائل اضافه به سرانجام برسانید.

سه – از قالب‌های پیچیده دوری کنید

بسیاری از افراد گمان می‌کنند که نوشتن رزومه در قالب‌های پیچیده باعث جذاب شدن رزومه می‌شود ولی بایستی به این افراد گفت که آن‌ها سخت در اشتباه هستند و هر چه ساده‌تر و تمیزتر رزومه خود را بنویسند می‌توانند تأثیر بیشتری بر روی مخاطب خود بگذارند. پس توصیه ما استفاده از فونت مناسب با اندازه مناسب و رنگ مشکی بر روی صفحه سفید است و همچنین ما به شما توصیه می‌کنیم که اطلاعات شخصی خود را بالای تمام صفحات رزومه به‌صورت تمیز و ساده بنویسید.

چهار – اطلاعات محرمانه را بیان نکنید

شاید جالب باشد که بدانید بسیاری از افراد با نوشتن برخی از مسائل محرمانه کاری سعی بر اعتباربخشی به رزومه خود دارند ولی آن‌ها از این نکته غافل‌اند که این کار باعث عدم اعتماد شرکت آتی از آن‌ها خواهد شد. اگر شما به‌طور مثال در رزومه خود بگویید که در کار قبلی خود برخی از فلان کارهای مهم و محرمانه را انجام می‌دادید نه‌تنها اعتبار خود را افزایش نداده‌اید بلکه اعتبار خود را نیز کاهش داده‌اید زیرا شرکت‌های بزرگ از این می‌ترسند که شما در صورت استخدام رازهای تجاری آن‌ها را نیز برملا کنید.

پنج – دروغ نگویید

شاید بسیاری باشند که برای پر ملات کردن رزومه خود دست به دروغ گفتن بزنند و یا اندکی درباره واقعیات اغراق کنند. اما نکته مهم این است که این دروغ‌ها در صورت برملا شدن باعث از دست رفتن اعتبار شما می‌شود و اگر هم در صورت گفتن واقعیت شانسی داشته باشید با گفتن دروغ آن شانس از شما گرفته می‌شود و بدون در نظر گرفتن بقیه توانایی‌های شما صرفاً به خاطر دروغ گفتن از کار برکنار می‌شوید.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2662
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
هرگز نمی‌توان این واقعیت را که قیمت یک عامل مؤثر در همه‌ی تصمیمات خرید مشتریان است، رد کرد اما اگر بتوانید ذهن مشتریان را به سمت ارزش محصول خود ببرید دیگر قیمت عامل تعیین‌کننده‌ای نخواهد بود....

 با وجود اینکه فروش و بازاریابی در سال‌های اخیر از نظر علمی پیشرفت زیادی داشته‌اند اما هنوز هم باورهای غلطی در بین فروشندگان و بازاریابان وجود دارد که باعث می‌شود نتوانند به اهداف موردنظر خود و شرکت‌شان دست یابند.

در ادامه به تعدادی از این باورهای غلط اشاره شده است:

1. قیمت اصلی‌ترین فاکتور افراد برای گرفتن تصمیم خرید است

هرگز نمی‌توان این واقعیت را که قیمت یک عامل مؤثر در همه‌ی تصمیمات خرید مشتریان است، رد کرد اما اگر بتوانید ذهن مشتریان را به سمت ارزش محصول خود ببرید دیگر قیمت عامل تعیین‌کننده‌ای نخواهد بود. با این حال مهم است که توجه داشته باشید اگر نتوانید ارزش محصول خود را نشان دهید و یا آن را از رقبای خود متمایز کنید، مشتریان به قیمت واکنش نشان خواهند داد.

2. برای فروختن کالا و خدمات خود هر کاری که لازم است انجام دهید

تاکتیک‌های فروش تهاجمی، عوام‌فریبانه و فشار آوردن به مشتری باعث فروش می‌شوند اما مشتریان وفاداری را بوجود نمی‌آورند. ممکن است که در فروش موفق شوید، اما در درازمدت مشتریان خود را از دست خواهید داد.

فروشنده‌ای را دیدم که با افتخار می‌گفت که برای من مهم نیست که مشتری چه می‌خواهد، من به آنها چیزی را که برای رسیدن به هدف فروشم نیاز دارم، می‌فروشم. این طرز تفکر و رفتار بسیار توهین‌آمیز است زیرا چهره‌ای منفی از تمام فروشندگان می‌سازد.

3. خریداران دروغ می‌گویند

فروشندگان بسیاری می‌گویند که مشتریان ما را گمراه می‌کنند و حقیقت را نمی‌گویند. چرا این اتفاق می‌افتد؟ غالباً دلیل آن این است که فروشندگان در به دست آوردن اعتماد افراد ناموفق هستند.

به دست آوردن اعتماد کسی به معنای متمرکز کردن توجه خود بر موقعیت آنها به جای تلاش برای فروش و انجام معامله می‌باشد. به دست آوردن اعتماد یعنی رفتار کردن با مردم با احترام و عزت حتی اگر آنها در حال حاضر آمادگی گرفتن یک تصمیم خرید را ندارند.

4. هرکسی را می‌توان متقاعد به خرید کرد

این ممکن است برای برخی خریدهای کوچک درست باشد اما در دنیای کسب‌وکار امروز، خریداران زرنگتر و داناتر از گذشته شده‌اند.

کلید واقعی این است که مشخص کنید آیا شخص یا شرکتی که با آن مذاکره می‌کنید به محصول یا خدمات شما واقعاً نیاز دارد یا خیر. اگر به آن نیازی ندارد، بهترین کار این است که او را ترک کنید و به کسی که به خدمت یا کالای شما نیاز دارد و راه‌حل خاص شما را می‌پسندد، مراجعه کنید. حتی اگر شرکتی می‌تواند از مزایای محصول شما بهره‌مند شود، اما تمایلی ندارد که حتی فرصت مذاکره و توضیح را به شما بدهد، بهتر است که وقت خود را صرف جستجوی مشتری دیگری کنید.

5. همه‌ی افراد مثل هم هستند و می‌توان با روش یکسانی به همه‌ی آنها فروخت

همه‌ی ما شخصیت منحصربه‌فرد خود را داریم و اگر روشی برای یک مشتری به خوبی پاسخ می‌دهد هیچ تضمینی وجود ندارد که روی دیگری نیز مؤثر باشد. فروشنده باید حتی در ظاهر و لباس پوشیدن خود نیز به تفاوت مشتریان با یکدیگر توجه کند. فروشنده‌ی جوانی که موهایش را دم اسبی می‌بندد نباید توقع داشته باشد که بتواند در بازار تهران فروش خوبی داشته باشد زیرا اکثر بازاریان از قدیمی‌های صنف خود هستند و تمایلی به خرید کردن از چنین فروشنده‌ای را ندارند.

6. هرچه سریعتر معامله را انجام دهید

این یکی از احمقانه‌ترین اعتقادات است. مهم است که افراد را به سمت تصمیم به خرید سوق دهیم. و مهم است که برای به دست آوردن تعهد افراد تلاش کنیم. و همچنین مهم است که با برقراری تماس‌های تلفنی نتایج پیشنهادات و مذاکرات را پیگیری کنیم، اما این نیز مهم است که بدانید همه‌ی تصمیمات خرید به سرعت گرفته نمی‌شوند. برخی تصمیم‌گیری‌ها به دلایل مختلف ممکن است به تأخیر بیفتند و در برخی شرایط، تلاش و تعجیل برای هرچه سریعتر انجام شدن معامله به قیمت از دست رفتن آن معامله تمام خواهد شد.

7. معامله را به هر قیمتی انجام دهید

بسیاری از افراد فکر می‌کنند که باید هر معامله‌ای را به انجام برسانند، حتی اگر از لحاظ کسب‌وکاری خیلی هم منطقی نباشد. فروشندگان بیشماری هستند که معامله‌ای را می‌پذیرند که عملاً هیچ حاشیه‌ی سودی ندارد اما فقط به این دلیل که فروش را انجام داده باشند، به آن تن می‌دهند.

برخی فروشندگان برای جلوگیری از اینکه مشتری به سمت رقیبشان برود، قیمتهای خود را با او هماهنگ می‌کنند. این کار به ندرت باعث ایجاد وفاداری می‌شود و مشتری را شرطی می‌کند که همیشه به دنبال قیمت پایین‌تر باشد.

چنین تصمیماتی برای شما و یا شرکت‌تان هزینه دارند. اگر سود ناخالص موردنظر خود را در یک معامله خاص بدست نیاوردید، باید ببینید که آیا به کسب‌وکار شما کمک خواهد کرد که آن را بپذیرید یا خیر. برخی کسب‌وکارهای کوچک تخفیف‌های قابل‌توجهی را برای شرکتهای بزرگ در نظر می‌گیرند به امید اینکه در آینده مراودات بیشتری با آنها داشته باشند.

فروش، حرفه‌ای شرافتمندانه است و فروشندگان حرفه‌ای باید برای جلوگیری از سقوط گول این باورهای غلط را نخورند.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2638
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
مورنیان می‌گوید: «بیشتر رهبران بیش از حد نیاز کار انجام می‌دهند و هنگامی که این کارها را انجام می‌دهند مثل مدیر خرده‌کار به نظر می‌آیند.»....

 وقتی به مدیران موفق در طول تاریخ نگاه کنیم – چه در حوزه سیاست مانند ژولیوس سزار یا در حوزه تجارت مانند استیو جابز مدیرعامل سابق شرکت اپل - ممکن است فکر کنیم که آنها نقش بسیار فعالی را در پیشبرد سازمان خود ایفا کرده‌اند. سزار کسی بود که شخصا ارتش خود را همراهی می‌کرد و جابز مشهور بود که کوچک‌ترین قطعات طراحی شده در محصولات اپل را بازبینی می‌کند.

اینجا است که نظری از سوی دیگر مطرح می‌شود. جی. کیث مورنیان، استاد مدیریت و سازمان در دانشگاه مدیریت کلاگ می‌گوید این روش خوبی برای مدیریت سازمان نیست. او در کتاب تازه‌اش با عنوان «دست به کاری نزن»، عنوان می‌کند که بیشتر رهبران موفق در عمل، تمام کارهای روزمره را به کارمندانشان واگذار می‌کنند تا برای یاری رساندن و هماهنگ کردن کل پرسنل وقت کافی داشته باشند. این کار، نه تنها روحیه مدیر را بالا می‌برد که باعث بالا رفتن بهره‌وری و پایین آمدن تنش‌های احتمالی هم می‌شود.

مورنیان می‌گوید: «بیشتر رهبران بیش از حد نیاز کار انجام می‌دهند و هنگامی که این کارها را انجام می‌دهند مثل مدیر خرده‌کار به نظر می‌آیند.»

از انجام دادن کارهای روزمره‌ای که خوب بلدید پرهیز کنید

محتوای کتاب حاصل نزدیک به 40 سال تدریس مورنیان است.او معتقد است: «تصمیم‌گیری، گفت‌وگو و مهارت ایجاد تشکل و کار گروهی اساسی‌ترین مسوولیت‌های سطح مدیریت هستند. یک منطق نهایی که از تشکیل یک گروه از کارمندان معتمد و تمرکز بر امور کلی و مهم سازمانی می‌توان برداشت کرد این است که رهبران در زمینه امور روزمره نباید دخالت داشته باشند

او از سوژه‌های خود که عموما یا مدیر اجرایی هستند یا قصد دارند در آینده به این پست برسند، می‌پرسد: «به نظر شما اگر توان و استعدادهای بالقوه همه اعضای زیرگروه شما بالفعل شود، اوضاع چطور خواهد بود؟» وی اضافه می‌کند:‌ «همه مخاطبان این پرسش، پس از این حرفم لبخند می‌زنند. بعد می‌گویم، چرا به آنها کمک نمی‌کنید که به این وضعیت دست یابند؟ تنها کاری که باید بکنید این است که کمی هماهنگی کنید و راه را برایشان هموار کنید». مورنیان البته تاکید دارد این کاری است که حرف زدن در موردش راحت ولی اجرایش خیلی کارسختی است.

برای افرادی که به شغل خود علاقه دارند و به موفقیت می‌اندیشند، سخت است که بخواهند خود را از جزئیات و خرده‌کارهای روزانه عقب بکشند. یک مشکل متداول این است که افراد به خاطر اینکه برای مثال تکنسین‌های قابلی بوده‌اند به مناصب مدیریتی ارتقا پیدا می‌کنند درحالی‌که بسیار مهم است وقتی مدیر شدند، دیگر دست از کار تکنسینی بردارند و کار را به کارمندان‌شان محول کنند.این امتناع از ترک عادت‌های گذشته مشکلات زیادی به‌بار می‌آورد. بسیاری ازاین رهبران از گروه‌هایی که اعضای‌شان بیکار مانده‌اند یا چالشی برای دست و پنجه نرم کردن ندارند، غافل می‌شوند. این کارمندان عملکرد لازم را ندارند و در نهایت ممکن است بهترین‌های‌شان با نارضایتی گروه را ترک کنند.

با آزمایش بزرگ شروع کنید

مورنیان چند روش را برای آموختن «انجام ندادن کار» پیشنهاد می‌کند. برای کسانی که تازه‌کار هستند، رهبران باید کارمندانی را که توانمندتر هستند انتخاب کنند و شرایط مناسب را برای همکاری با آنها فراهم کنند.او همچنین اشاره می‌کند که حرکت اولیه رهبران برای هدایت یک گروه معمولا این است که به اعضا وظایف کوچک محول کنند. با این کار، به تدریج هم آنها را آزمایش می‌کنند و هم اینکه درصد خطر را پایین می‌آورند، ولی مورنیان می‌گوید این کار هم درست نیست.

پیشنهاد او این است:‌ «در عوض مشق اول شما این است که با اعضای گروه خود مشورت کنید و به فایل‌های پرسنل در کارگزینی مراجعه کرده و آنها را مطالعه کنید تا دریابید آنها چه میزان مهارت دارند و روی چه پروژه‌هایی کار می‌کنند. » صد البته او به مدیران پیشنهاد نمی‌کند که به معنی واقعی کلمه هیچ کاری انجام ندهند و بروند گلف بازی کنند. با وجود واگذاری وظایف، رهبران کارآمدی که از این روش استفاده می‌کنند کماکان در امور سازمان درگیر هستند. او اضافه می‌کند که: «مهم‌ترین کار این است که در راهرو قدم بزنند و از کارمندان دو سوال ساده بپرسند: یکی اینکه حال شما چطور است؟ و دیگری آیا می‌توانم شرایط کار کردن را برای شما تسهیل کنم؟ این دو سوال نشان می‌دهند که مدیر هم به خود کارمند و هم به کارآیی او اهمیت می‌دهد.»

او اضافه می‌کند که: «اگر شما بدانید مدیرعامل به شما اهمیت می‌دهد، انگیزه بیشتری برای کارآیی بیشتر به‌دست می‌آورید.» برای یک مدیر موفق، «تسهیل کردن شرایط» و «هماهنگ کردن» تنها دو کلمه حفظ شده از کتاب درسی مدیریت نیستند. یک رهبر و مدیر می‌تواند به دیگران کمک کند که در آنچه انجام می‌دهند به موفقیت برسند. به بهترین مدیر فروش خود و گروه کاری خود تا جایی که می‌توانید اطلاعاتی راجع به خریداران احتمالی بدهید.

مطمئن شوید که همه، کار خود را به موقع می‌رسانند تا همه چیز سر موقع مقرر آماده شود. با انجام دادن کمتر و کمتر کارهای روزمره، شما زمان پیدا خواهید کرد که برای آینده برنامه‌ریزی کنید. کتاب مورنیان دو استثنا را در این رویکرد رهبری بر می‌شمارد: هنگامی که شما تنها فرد با مهارت مورد نیاز برای یک کار فوری هستید و زمانی که یک کار غیرمتعارف باید انجام شود و لازم است کسی آستین‌هایش را بالا بزند. در مورد کار اول، یادتان باشد که فقط باید یک بار اتفاق بیفتد چون پس از آن شرکت باید یکی از کارمندان موجود را برای به دست آوردن آن مهارت آموزش دهد یا فرد جدیدی برای آن کار استخدام کند.

امتیاز مدیر همیشه محفوظ است

دخالت نکردن در خرده‌کارهای روزمره، همیشه منافع زیادی به همراه دارد، نیروی کار راضی‌تر، محصول نهایی بهتر، دوباره کاری کمتر، زمان بیشتر برای برنامه‌ریزی و مدیرانی آرام‌تر. همچنین اعضای تیم شما مهارت‌هایی را از خود بروز خواهند داد که شما پیش از این از آنها خبر نداشتید و دستاوردهایی خواهند داشت که از انتظارات شما از توانایی‌های آنها فراتر می‌رود. در این صورت مدیران می‌توانند کار هفتگی خود را به نصف کاهش دهند و به سبک فرانسوی ۳۵ ساعت برسانند. البته این روش ممکن است برای کارتان خطرآفرین باشد. ممکن است رقیبان شما در سازمان شایعه کنند که شما دارید تنبلی می‌کنید.

ولی در مقابل، چون اعضای گروه در نتیجه سپردن مسوولیت‌های بیشتر به آنها انگیزه بالایی پیدا کرده‌اند، کارآیی‌شان بالا رفته و می‌توانند از گروه‌های رقیب دیگر پیشی بگیرند. زمانی که اعضای گروه شما عملکرد عالی داشته باشند اعتبار چه کسی بالا می‌رود؟ البته شما. وی می‌افزاید: ‌« عملکرد گروه‌ها همیشه منعکس کننده کارآیی مدیرشان است. اگر تیم شما موفق باشد و مردم ببینند شما کاری نمی‌کنید، آنها شما را تنبل نمی‌پندارند و در عوض می‌خواهند بدانند رمز موفقیت شما در چیست.»
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2581
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
اگر اصلی ترین دلایلی را که باعث ناکامی کسب و کارها می شوند بدانید، بهتر می توانید از شکست اجتناب بورزید. 6 دلیل زیر، اصلی ترین عواملی هستند که خیلی زود یک کسب و کار را به روزهای پایانی می رسانند.
هنگامی که کسب و کاری را راه می اندازید، آخرین چیزی که می خواهید در موردش فکر کنید، شکست است اما اگر اصلی ترین دلایلی را که باعث ناکامی کسب و کارها می شوند بدانید، بهتر می توانید از شکست اجتناب بورزید. 6 دلیل زیر، اصلی ترین عواملی هستند که خیلی زود یک کسب و کار را به روزهای پایانی می رسانند.

1- شروع کسب و کار به دلایلی اشتباه

تنها دلیل شما از راه اندازی کسب و کار این است که پول زیادی به دست آوردید؟ با اینکه گمان می کنید که داشتن کسب و کار شخصی باعث می شود تا بتوانید وقت بیشتری را در کنار خانواده باشید؟ یا اینکه مجبور نخواهید بود دیگر به کسی پاسخگو باشید؟ اگر دلیل شما از راه اندازی کسب و کار در فهرست بالا قرار دارد، بهتر است در تصمیم خود تجدید نظر کنید. از طرف دیگر اگر کسب و کاری را با یکی از اهداف زیر آغاز کنید، احتمال موفقیت شما افزایش می یابد:


- عاشق کاری هستید که قرار است انجام دهید و از آن لذت می برید و به شدت معتقدید – بر پایه مطالعه و تحقیق – که کالا یا خدمتی که قرار است عرضه کنید می تواند یک نیاز واقعی را در بازار، برطرف کند.

- به لحاظ فیزیکی و البته ذهنی آمادگی مواجه شدن با چالش های پیش رو را دارید و در مقابل چند شکست کوچک، کمر خم نخواهید کرد.
- انگیزه، اراده، صبر و نگرش مثبت مورد نیاز برای راه اندازی کسب و کار را دارید و معمولا زمانی که دیگران دست از تلاش برمی دارند، شما همچنان مصمم ادامه می دهید.

- از شکست ها درس می آموزید و از آنها برای موفقیت های آینده بهره می برید. فراموش نکنید که بیشتر موفقیت های کارآفرینان بر پایه شکست های گذشته بنا نهاده شده است.

فرد مستقلی هستید و به اندازه کافی از مسوولیت پذیری برخوردارید. همچنین می توانید برای مشکلات راه حل های خلاقانه و هوشمندانه بیابید، به خصوص زمانی که با محدودیت زمانی مواجهید.

- همنوعان خود را دوست دارید و این را با صداقت نشان می دهید. از توانایی تعامل با دیگران برخوردارید و می توانید با انواع مختلفی از شخصیت ها کنار بیایید.

2- مدیریت ضعیف


بیشتر گزارش ها در مورد کسب و کارهایی که تعطیل شده اند به ضعف مدیریتی اشاره دارند. بیشتر افرادی که کسب و کاری را راه می اندازند از دانش مدیریتی و مالی مربوط به شغل خود برخوردار نیستند. آنها استراتژی مشخصی برای خرید و فروش ندارند و همچنین در مورد استخدام ومدیریت نیروی کار نیز اطلاع اندکی دارند. در این شرایط اگر به ضعف های خود پی برده و از دیگران یاری بطلبند، ممکن است اوضاع بهتر شود. در غیر این صورت بحران ها از راه خواهند رسید.

بی توجهی به کسب و کار نیز می تواند به زمین خوردن آن منجر شود. منظور از توجه، مطالعه و برنامه ریزی است و همچنین تحقیق در مورد بازار و رفتار رقبا. داده های مربوط به مصرف کنندگان باید به طور دائم مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند.
همچنین یک مدیر موفق، رهبر خوبی نیز محسوب می شود که بهره وری را مورد ستایش قرار می دهد. او افراد شایسته را استخدام می کند و آنها را آموزش می دهد تا پیشرفت کنند. همچنین یک رهبر خوب، توانایی استراتژیک اندیشیدن را دارد، او چشم اندازهای خود را به واقعیت تبدیل می کند، از توان مواجه شدن با تغییرات برخوردار است و احتمالات ممکن برای آینده را در نظر می گیرد.

3- سرمایه ناکافی

یک اشتباه مهلک که اغلب رخ می دهد این است که یک کسب و کار سرمایه کافی را به فعالیت های خود اختصاص نمی دهد. در واقع دلیل این اشتباه، دست کم گرفتن هزینه های پیش روست. بسیاری از افراد هنگامی که می خواهند کسب و کاری را راه بیندازند تنها به هزینه های راه اندازی توجه دارند و از هزینه های ادامه کار غافل می شوند. در حالی که بهتر است بدانید که سرمایه لازم برای 1 تا 2 سال را نیز باید کنار بگذارید. به این معنی که سرمایه کافی برای پوشش همه هزینه های این مدت را کنار بگذارید تا زمانی فرا برسد که فروش شما تا حدی افزایش بیابد که هزینه ها را جبران کند. به همین خاطر سعی کنید تا برآونرد درستی از هزینه های پیش رو داشته باشید.

4- موقعیت، موقعیت، موقعیت

استادان دانشگاه حق دارند که همواره بر نقش موقعیت مکانی کسب و کار برای موفقیت در آن تاکید می کنند. انتخاب موقعیت مکانی اشتباه مانند پذیرش شکست از همان روز نخست است. به همین خاطر وقتی می خواهید مکان راه اندازی کسب و کار را بیابید، موارد زیر را حتما در نظر بگیرید:

- جایی که مشتری های شما هستند.
- ترافیک، سهولت دسترسی، جای پارک و روشنایی
- موقعیت مکانی رقبا
- شرایط و ایمنی ساختمان
- مشوق های محلی برای کسب و کارها (حتما سری به شهرداری محل بزنید)
- تاریخچه محل

5- کمبود برنامه ریزی

تقریبا هر فرد موفقی می داند که بدون برنامه ریزی، تلاش و دقت، موفقیتی حاصل نمی شود. این قانون در مورد صاحبان کسب و کار نیز صادق است. برنامه ریزی ها باید دقیق باشد و بر پایه واقعیت ها بنا نهاده شده باشد و بهتر است موارد زیر نیز در آنها گنجانده شود:

- شرحی از کسب و کار، چشم اندازها، اهداف و کلیدهای لازم برای موفقیت
- نیروی کار مورد نیاز
- مشکلات بالقوه و راه حل های آنها
- مسائل مالی مانند سرمایه مورد نیاز و وضعیت نقدینگی
- تحلیل رقبا
- بازاریابی، تبلیغ و برنامه های فروش
- بودجه بندی و مدیریت رشد بنگاه

6- گسترش بیش از حد

برخی مواقع موفقیت های اولیه باعث می شود تا صاحب کسب و کار نسبت به میزان گسترش بنگاه گمراه شود و در نتیجه نخستین گام ها را برای به نابودی کشاندن کسب و کار بردارد. هرگز نباید اهمیت رشد آهسته و پیوسته را نادیده گرفت. باید ابتدا امکانات لازم برای گسترش را مهیا کرد و درباره آن اندیشید و سپس اقدام کرد. در غیر این صورت گسترش زودهنگام و عجولانه ممکن است به شکست کامل بینجامد.


:: بازدید از این مطلب : 2676
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
بیشتر مردم تمایلی به انجام دادن کارهای سخت که فروش را ساده می‌کنند، ندارند....

1. تفکر: فروش در ذهن شماست

طرز فکر شما که رویکرد فروش شما را شکل می‌دهد، بیشتر از هر بخش فرایند فروش تعیین کننده‌ی پیامد فروش است. چهارچوب ذهنی و طرز فکر دوستانه، متبسم، مشتاق، با اعتماد، مثبت، خوداتکا، مهربان و آماده بدون تشویش همه در ذهن شماست که به جیب شما ختم می‌شود.

احتمالا بارها با این تفکرات وارد مکالمات فروش شده‌اید که «این یک قرار ملاقات خوب نیست، این فروش احتمالا صورت نمی‌گیرد.» یا حالت برعکس با خود فکر می‌کنید «او یک مشتری بالقوه‌ی خوب است. آنان به کالای من نیاز دارند. کالای مرا دوست دارند و مرا نیز دوست دارند. در این حالت حتما فروش روی می‌دهد

تفکر درباره‌ی آنچه می‌خواهید، به خودباوری شما بستگی دارد و خودباوری شما بر مبنای آمادگی شماست. داشتن آمادگی کامل بر اساس خواسته‌های مشتریان نوعی اطمینان به خود ایجاد می‌کند.

اقدام: پیش از قرار ملاقات بعدی خود بنویسید که چه چیز خوبی روی می أهد، چه انتظاری دارید که پیامد مثبت وجود داشته باشد و در پایان مکالمه بنویسید که چه کاری می‌توانستید برای بهتر کردن آن انجام دهید.

 2. باور: یک سیستم اعتقادی سه بخشی ایجاد کنید که نفوذناپذیر باشد

خودتان، محصول و شرکت فعال در آن را باور داشته باشید وگرنه فروش نخواهید کرد. سیستم اعتقادی شما تعیین کننده‌ی سرنوشت شماست؛ نه فقط در فرایند فروش، بلکه در حرفه شما.

اغلب شنیده‌اید که نخستین چیزی که به فروش می‌رود، خود فروشنده است و این که مشتری شما را پیش از خدمت، محصول و شرکت شما می‌خرد. برای اینکه چنین مسئله‌ای روی دهد باید خودتان را باور داشته باشید. این خودباوری در شور و هیجان هنگام عرضه، زمانی که در تلاش برای انتقال پیام خود، متعهد کردن مشتری و وادار کردن او برای خرید از خود هستید، آشکار خواهد شد. این خودباوری در اشتیاق و اعتمادبه‌نفس شما نمایان خواهد شد.

اقدام: 3 پرسش را با چرا بنویسید. چرا شرکتم را باور دارم؟ چرا محصول و خدماتم را باورد دارم؟ چرا خودم را باور دارم؟

برای اینکه در باورها تخصص پیدا کنید، هر بار که مشتری را ملاقات می‌کنید از او بپرسید که چرا شما، محصول و شرکت شما را باور دارد و در ادامه بپرسید دلیل خریدش از شما چیست؟

 3. تعهد: یک رابطه یا تعهد شخصی را توسعه دهید یا اینکه گفتگوی فروش (خرید) را شروع نکنید

از اصل یادگیری پیشاپیش استفاده کنید. مشتری بالقوه‌ای که به گفته های شما علاقه مند می‌باشد را به چنگ آورید و بگذارید به شما وفادار باقی بماند.

با پرسیدن آنان را درگیر کنید. تلاش کنید در آنان تبسم ایجاد کنید، دوستی ایجاد کنید تا حدودی تماس برقرار کنید و اگر همه‌ی این ها امکان پذیر است، رابطه ایجاد کنید. مشتری از همان لحظه‌ای که وارد می‌شود و فرایند فروش را شروع می‌کنید، درباره شما قضاوت می‌کند. یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: « وقتی تمام امور برابرند، مردم دوست دارند از دوستان خرید کنند. وقتی تمام امور نابرابرند، باز هم دوست دارند از دوستان خرید کنند».

در یک فضای آرام تعهد و تماس در میان افراد به صورت دوستانه برقرار می‌شود. شما نمی‌توانید مشخص کنید که طرف دیگر چگونه دوستانه رفتار خواهد کرد، اما 100 درصد روی خودتان کنترل دارید.

اقدام: درباره آخرین فروش‌های خود فکر کنید. بنویسید که چطور آن فروش‌ةا شروع شدند. آیا دوستانه بودند؟ آیا هنگام شروع جلسه ‌ی فروش، احساس راحتی داشتید؟ هر تماس تلفنی یا تماس فروش را با گفتکوی غیر رسمی اما معنی‌دار شروع کنید.

4. کشف: مردم برای نیازهای خود خرید می‌کنند، نه نیازهای شما

نخست نیازهای آنان را پیدا کنیدعلت خرید مردم بسیار ارزشمندتر از «نحوه‌ی خرید آنان است». «آنچه قصد فروش دارید» را بر اساس خواسته های خرید مشتریان بشناسید، نه بر اساس نیازهای فروش خود. مردم می‌خواهند بدانند چطور می‌توانند تولید کنند، سود ببرند و موفق باشند. نه یک مشت حرف بی ارزش درباره ی شما.

بهترین بخش درباره یافتن «دلایل خرید» مشتریان شما این است که به طور کامل شما را از آنچه رقبایتان برای فروش انجام می‌دهند، متفاوت سازد.

 5. پرسش: پرسش‌های اشتباه به پاسخ‌های اشتباه منتهی می‌گردند

- پرسش‌ها قلب فروش به شمار می‌روند. پرسش‌ها فرایند فروش را به فرایند خرید تبدیل می‌کنند.

- پرسش‌ها حقایق و انگیزه‌های خرید را روشن می‌کنند.

- پرسش‌هایی را بپرسید که باعث شود مشتری بالقوه درباره خودش فکر کند و پاسخی مطابق میل شما بگوید. پرسش ةای شما باید هوشمندانه و متفاوت از پرسش‌های رقبا باشد، زیرا شما (به طرز ناخوشایندی) با رقبایتان قیاس خواهید شد و بدتر از همه، مشتریان بالقوه شما خسته و بی‌انگیزه‌تر خواهند شد.

اقدام: در مکالمه فروش بعدی خود 10 پرسش بزرگ داشته باشید، اطلاعات بیشتری در مورد مشتری بدست آورید و ایده‌های ارزشمندی را که مشتریان می‌توانند از آن‌ها سود ببرند، کسب کنید.

اگر این کارها را بکنید، پرسش‌هایتان را بپرسید، گفتگوی ارزشمند ایجاد کنید و آنان را درگیر کنید، در پایان «سفارش» مال شما خواهد بود.

مهارت در پرسیدن را زمانی خوب ارزیابی کنید که مشتری بالقوه می‌گوید « پرسش بسیار عالی بود، قبلا هیچ‌کس این را از من نپرسیده بود».

 6. پذیرش: وقتی فروشی صورت نمی‌گیرد، ببینید قصور از طرف چه کسی بوده است

اگر مشتریان شما را به خاطر قیمت نپذیرفته اند، این تقصیر از طرف چه کسی است، تگر تلفن شما را پاسخ نمی‌دهند، تقصیر کیست؟ اگر تصمیم گرفته‌اند از رقیب بخرند، تقصیر کیست؟ شما.  
 
خود را سرزنش نکنید، مسؤلیت آن را بپذیرید و از آن درس بگیرید. به جای سرزنش کردن، چرا فکر کردن را امتحان نمی‌کنید؟ و پس از تفکر، نوشتن را؟ درباره کاری فکر کنید که می‌توانستید برای چیزی یا فردی که آن را سرزنش می‌کنید انجام دهید. آیا قادر به جلوگیری از آن بودید؟ آیا می‌توانید دفعه بعد، نتیجه‌ای متفاوت ایجاد کنید؟

7. سود: برای ایجاد رابطه بفروشید، نه برای کمیسیون

برای کمک به مشتریان خود بفروشید. به آنان کمک کنید تا بسازند، پیروز شوند، تولید کنند و سود ببرند؛ بدین ترتیب شما نیز فروش خواهید کرد. کسب درآمد نیز شما را به مشتریان وفاداری می رساند که شما را به دیگران ترجیح داده‌اند و حاضرند به شما تاییدیه هایی به خاطر ارزش بهتر بدهند.

اگر مشتریانی وفادار، روابطی خوب و مسیری کامل داشته باشید، فروش‌ها می‌توانند قابل پیش‌بینی باشند. اما اگر مسیر شما خالی یا ناقص باشد و تنها یک یا دو مشتری خوب در پایان دوره‌ی فروش داشته باشید و «قصد شما انجام گرفتن فروش باشد». تضادی بین نیازهای شما و نیازهای مشتریان ایجاد می‌گردد. اگر مشتریان شما را به عنوان « یک نیازمند به آن» مشاهده کنند، کمی عقب نشینی می‌کنند. حس ریاکاری چیزی است که از سوءاستفاده و دلهره سرچشمه می‌گیرد.

اقدام: به ارقام خود نگاه کنید و ببینید برای تولید به چه چیزی نیاز دارید. حال برگردید و 10 فروش آخر خود را بازبینی کنید.

 8. اثبات: یک تاییدیه از صدها محصول فروش ارزشمندتر است

این تاییدیه یک مدرک واقعی از آنچه شما هستید و آنچه انجام می‌دهید، می‌باشد. تاییدیه‌ها می‌توانند یک میلیون بار بهتر از بهترین فروشندگان دنیا بر ایرادها غلبه کنند.؛ به ویژه تاییدیه‌های صوتی و ویدئویی.

تاییدیه‌های شواهدی هستند که نشان می‌دهند شما همان کسی که می‌گویید هستید یا نه؛ و این که محصول و خدمات شما به همان شکلی که می‌گویید عمل می‌کند یا نه. تاییدیه های تصویری حامیان فروش هستند و اگر به درستی استفاده شوند، نوعی سلاح فروش انبوه به شمار می‌روند.

اقدام: یک دوربین ویدئو تهیه کنید(شاید از قبل یکی داشته باشید)، به 5 نفر از بهترین مشتریان خود زنگ بزنید و بگویید دوست دارید آنان را ملاقات کنید. در طول ملاقات، از آنان بخواهید برای چند دقیقه درباره‌ی دلیل این که شما را انتخاب کرده‌اند یا چرا محصول و خدمات شما را تنخاب کرده اند صحبت کنند.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2713
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 Devondale، بزرگ ترين شركت توليد كننده محصولات لبني در استراليا، قصد افزايش ميزان در معرض دید قرار دادن برند خود در كمپين اخيرش را داشته و با ساخت يك گاو بزرگ از جعبه هاي شير، نمونه هاي رايگان از شير توليدي خود را به مردم نيز مي دهد.

Devondale با همكاري آژانس Maverick Marketing and Communications و تعامل با شركت Big Kahuna Imagineering، متخصص در زمينه ارائه خدمات خلاق و اجرايي به صنايع تبليغاتي، بازاريابي، رسانه اي و تفريحي، گاوي بزرگ به نام ماتيلدا را از 325 جعبه شير به رنگ هاي آبي و سفيد ساخت. آن ها هنگام صبح محلي را براي عرضه شير هاي رايگان ميان عابران حين رفتن به سر كار راه اندازي كردند.

 


:: بازدید از این مطلب : 2551
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
برای تمام خانم‌های شاغل آن هم از نوع همسر و مادر اولویت‌بندی و کمبود زمان چالش بزرگی است و مدیریت وظایف خانه و بیرون مهم‌ترین دغدغه آنهاست.

برای تمام خانم‌های شاغل آن هم از نوع همسر و مادر اولویت‌بندی و کمبود زمان چالش بزرگی است و مدیریت وظایف خانه و بیرون مهم‌ترین دغدغه آنهاست؛ مادرانی که حدود 40 ساعت خود را در هفته کار کرده و برای اینکه همزمان مادر، همسر و کارمند نمونه‌ای باشند، تلاش زیادی می‌کنند؛ تلاش‌هایی که رسیدگی به امور خانه، وقت گذاشتن برای فرزندان، خرید، رفت‌وآمد با اقوام، بودن در کنار همسر، دیدار دوستان و... گوشه‌ای از این انتظارات است و نتیجه‌ای جز خستگی ندارد.

از بین رفتن این همه دغدغه و انتظار شاید کار غیرممکنی برای شما خانم‌های شاغل باشد اما با این 10 نکته کلیدی و مدیریت زمان می‌توانید تمام وظایف خود را با فراغ بال و لذت بیشتری انجام دهید.

1. راس ساعت معین، کارتان را ترک کنید. در هر صورت مادر شاغل‌ بودن ذهن شما را به‌گونه‌ای متمرکز می‌کند تا بدانید که دیگر تمایلی به امور بی‌حاصل و بیهوده ندارید و سعی می‌کنید هرچه زودتر کارهای‌تان را در محل کار انجام دهید و به خانه برگردید. فراموش نکنید درمواقع لازم «نه» بگویید.

نه گفتن برای زمانی که کسی از شما می‌خواهد تا پروژه‌ای اضافی را قبول کنید یا تا دیروقت کار کنید و به‌جای شخص دیگری در محیط کار خود باشید، به این فکر کنید که دیگر وقت شما فقط به خودتان اختصاص ندارد و فرزند‌ و همسر شما در خانه منتظر شما هستند تا هرچه زودتر شما را ببینند.

2. انتظارات معقول داشته باشید

در اولین قدم باید برنامه‌ریزی کردن را بیاموزید و به کار ببندید. باور داشته باشید یا نه، برنامه‌ریزی کردن کمک می‌کند همه کارهای‌تان را به‌موقع و بدون استرس انجام دهید. هرشب دو دقیقه از وقت خود را برای اولویت‌بندی کارهای فردا یا حتی چند روز آینده بگذارید. این کار به شما کمک می‌کند تا کارهای‌تان را باتوجه به میزان اهمیت آنها انجام دهید.

بپوش، بدو، بیا،بپز،برو ...!

مثلا کارهایی مثل سر زدن به مدرسه بچه‌ها، اتو کردن لباس‌ها، خرید خواربار یا شستن لباس‌های کثیف را به آخر هفته‌ها موکول کنید. علاوه بر این هر آخر هفته می‌توانید منوی غذای هفته بعد خود را بنویسید. به این ترتیب در طول هفته دیگر نگران اینکه چه غذایی درست کنید، نخواهید بود.

3. دنبال اولویت‌ها باشید

 مشخص كردن اولویت‌ها به‌طور واضح و روشن، اولین و ضروری‌ترین مرحله در حفظ تعادل در زندگی است. نكته مهم در این زمینه آن است كه مشخص كنید، می‌خواهید اولویت‌های واقعی شما چه باشند نه اینكه فكر و تخیل خود را از اولویت مطرح كنید.

 اگر قرار باشد زندگی‌تان فقط روی یك چیز متمركز شود، آن چیست؟ و دومین، سومین، بعدی و بعدی‌ها؟ اگر صادقانه و با فكر پاسخ دهید چند اولویت اصلی شما مشخص می‌شود كه ممكن است این موارد را شامل شود: فرزندان، همسر، شغل، ارتباطات، مسائل مذهبی، سلامت، ورزش، هنر، سرگرمی‌ و سفر. حالا یاد بگیرید حین كار روی هر اولویت تمام تمركزتان را فقط روی همان داشته باشید مثلا وقتی با بچه‌ها هستید به كار فكر نكنید و تمام فكرتان با آنها باشد.

4. کار امروز را به فردا نسپار

 یکی از کارهایی که هرگز نباید انجام دهید همین موکول کردن کارها به بعد است. همسر و فرزندان شما بی‌شک دوست دارند وسایل و لباس‌های‌شان برای رفتن سر کار و مدرسه آماده باشد بنابراین یک ربع از وقت شبانه خود را برای آماده کردن لباس‌ها، بررسی تکالیف فرزندان، شستن و آماده کردن وسایلی که برای صبحانه به آنها نیاز دارید، بگذارید چون اینها دقیقا کارهایی هستند که می‌توانید شب قبل انجام دهید تا صبح راحت‌تر باشید. به علاوه اگر شما این کارها را هر شب قبل از رفتن به تختخواب انجام ندهید استرس روز بعدتان را افزایش خواهید داد.

5. از استراحت خود نزنید

بسياري از خانم‌ها به‌ويژه مادران شاغل تصور مي‌کنند به منظور انجام تمام کارهاي بيرون و داخل منزل مي‌توانند وقت خواب و استراحت خود را کاهش دهند. یعنی عموما شب‌ها تا ديروقت کارهاي منزل را انجام مي‌دهند و صبح هم که بايد زود بيدار شوند و از منزل خارج شوند.

گفتني است اين نوع زمان‌بندي فقط در کوتاه‌مدت و به‌صورت موقتي امکان‌پذير است و پس از مدتي موجب مي‌شود شما دچار خستگي مفرط و ضعف شويد. در اين صورت، نه مي‌توانيد مادري شاد و سرحال براي فرزندتان باشيد و نه فردي موثر در محل کار. پس بهتر است زمان بيداري را با مديريت مناسب تنظيم کنيد و به کارها بپردازيد اما حتي‌الامکان شب‌ها زودتر بخوابيد يا اگر نمي‌توانيد عصرها کمي استراحت کرده و بقيه کارهاي‌تان را انجام دهيد.

6.  تقریبا بیشتر مادران شاغل از آنجا که همیشه کارهای عقب‌افتاده زیادی برای انجام دادن دارند، از نخستین برنامه‌ای که صرف‌نظر می‌کنند، گردش‌های خانوادگی و برنامه‌های تفریحی است. مدیریت زمان به شما کمک می‌کند تا بخشی از برنامه هفتگی خود را به دید و بازدید و انجام تفریحات موردعلاقه خانواده‌تان اختصاص دهید؛ تفریحاتی که هم فرزند و همسر شما از بودن کنارتان لذت خواهند برد و هم نیروی تازه‌ای به شما برای شروع هفته‌ای بهتر می‌دهد.

7. چارچوب تعیین کنید

 مادران موفق همان 24 ساعتی را دارند که شما دارید. عده‌ای هر روز ساعت 17:30 به خانه می‌روند و با خانواده و فرزندان وقت می‌گذرانند. عده‌ای هر سال بیش از 50 کتاب می‌خوانند. آنها همیشه در حال کار نیستند و به تفریح و استراحت اهمیت می‌دهند. آیا عجیب نیست؟ مادران موفق این‌طور زندگی می‌کنند و در مقابل افراد زیادی وجود دارند که زندگی خود را وقف کار کرده‌اند و شاید روزها در محل کار می‌مانند و درعین‌حال نه کارشان عالی است و نه زندگی شخصی‌شان.

خانم‌های موفق شاید هزاران کار برای انجام دادن دارند ولی برای خود محدودیت‌های خاصی تعریف کرده‌اند تا زندگی‌شان متعادل و متوازن باشد. البته واضح است که درباره شرایط استثنایی صحبت نمی‌کنیم. برای هر کدام از ما شاید پیش بیاید که مجبور شویم تا صبح کار کنیم. شاید زمانی نتوانیم با خانواده شام بخوریم. شاید مدتی فرصتی برای تفریح و رفتن به استخر شنا نداشته باشیم. این موارد طبیعی است ولی نباید تبدیل به عادت شود.

8.  بهترین حالت برای مادران شاغل، داشتن شغلی نیمه‌وقت است که این امکان را فراهم می‌کند تا زمان بیشتری در کنار کودک‌شان باشند و در این صورت هم از استرس کمتری برخوردار خواهند بود و آرامش خاطر بیشتری خواهند داشت. از آنجایی که آستانه تحمل‌ خانم‌های شاغل بسیار پایین می‌آید و به دلیل مشغله زیاد و مراقبت نکردن از خود دچار فرسودگی و افسردگی می‌شوند بنابراین انجام چند وظیفه با هم نه‌تنها سردرگمی شما را بیشتر می‌کند بلکه باعث می‌شود هیچ‌کدام از کارهای شما با کیفیت پیش نرود. انجام دو مسئولیت فیزیکی به‌طور همزمان وقت خالی برای شما باقی نمی‌گذارد و باعث می‌شود یکی از آن وظایف را درست انجام ندهید.

9. کمک بخواهید

 انجام امور خانه و خانواده یکی از وقت‌گیرترین کارهای یک مادر است که اغلب شکایت‌های مادران شاغل به آنها برمی‌گردد. درست کردن غذا، شستن ظروف، نظافت منزل، شستن لباس‌ها و اتو کردن از کارهایی است که می‌تواند تمام زمانی که از سر کار به خانه بر می‌گردید را به خود اختصاص دهد. اما نکته مهم اینجاست که شما برای این کار باید با همسر خود صحبت کنید تا با تقسیم وظایف او مسئول رسیدگی به برخی امور باشد. اگر فرزندی هم دارید که به سنی رسیده است که توانایی کمک در امور منزل را دارد، از او هم کمک بخواهید تا علاوه بر درک حس مسئولیت‌پذیری، باری از دوش شما هم برداشته شود.

10. یا خانه یا کار

 در خانه کارهای اداری را فراموش کنید و در اداره مرتبا به خانه زنگ نزنید. تنها به این صورت است که شما می‌توانید بیشترین استفاده را از ساعات خود ببرید و موثر باشید. وقتی در خانه هستید تلفن همراه‌تان را خاموش کنید یا تنها به پیامک جواب دهید. استراحت کنید، نباید تمامی انرژی خود را صرف زندگی خانوادگی و کاری‌تان کنید. گرچه هر دوی آنها به شما نیاز مبرم دارند اما فراموش نکنید که شما هم باید برای خودتان وقتی قائل شوید.
 
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 2797
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
یکی از شیوه‌های قدیمی برای ساخت آگهی تلویزیونی، انتخاب و نمایش پیوسته بخش‌هایی از چند فیلم است به نحوی که بازیگران، به نظر متعجب و هیجانزده از محصولی باشند که می خواهیم آن را تبلیغ کنیم. این شیوه با وجود کهنگی اگر درست استفاده شود و ساخت خوبی داشته باشد هنوز می‌تواند کارامد باشد.
سامسونگ در آگهی اخیر خود برای تبلیغ تلویزیون‌هایش از این شیوه بهره گرفته است. آژانس تبلیغاتی سازنده تیزر 72andSunny، کارگردان آگهی، ریان جانسون و فیلم برداری آن نیز با برنده جایزه اسکار، کلودیو میراندا بوده است.
در این آگهی صحنه‌هایی از فیلم‌های مشهور چون بازگست به آینده، پارک ژوراسیک، آرواره‌ها و غیر را می‌بینید که شخصیت‌های آنها گویی از زیبایی تلویزیون جدید منحنی UHD TV سامسونگ به وجد آمده و آن را تحسین می‌کنند. جانسون در این مورد گفت: "تلویزیون منحنی سامسونگ تنها شیئی زیباست. ورای زیبایی تصویر، طراحی صنعتی آن (با یک انحنا به گونه ایست که) از نزدیک واقعاً خارق‌العاده است. وظفیه ما آن بود که این انحنا را به نمایش بگذاریم ولی (دیدیم) تنها کافیست دوربین را به سمت این تلویزیون بچرخانید تا خود به خود (انحنا) به چشم آید."
این کمپین شامل تبلیغات چاپی، دیجیتال و محیطی از جمله بیلبوردهایی در ابعاد بزرگ از این تلویزیون در نیویورک و لس‌آنجلس می‌شود.


:: بازدید از این مطلب : 2550
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
ساعات کار طولانی در سلامتی، آسایش و روحیه‌ی افراد اثرات منفی دارد. آسیب دیدگی و تصادفات ، خستگی و مشکلات در خواب ،ایجاد مشکلات عضلانی و استخوانی و بیماری‌های قلب و عروق از عوارض این نوع کارکردن است.

هیچکس با کار کمتر کارآفرین نمی‌شود. در واقع خیلی از کارآفرینان شبانه روز دیوانه‌وار کار می‌کنند. کار زیاد باعث افتخار افراد است اما آیا ما باید زمان زیادی را به کار اختصاص دهیم و چند ساعت کار در هفته بازدهی مناسبی را خواهد داشت؟

بعضی از کارفرمایان با دادن برنامه‌های کاری دیوانه‌وار کارمندان را به کار بیشتر وا می‌دارند در صورتی که اگر ساعت کاری را پایین بیاورند و تمرکز را بر روی کیفیت کار قرار دهند در نهایت به نتیجه‌ی سازنده‌تری دست خواهند یافت. کتاب‌های زیادی در این مورد نوشته شده است. مطالعات انجام شده بر روی تعدادی از کارآفرینان انگلیسی نشان می دهد آن‌ها به طور متوسط ۵۲ ساعت از هفته را به کار اختصاص می‌دهند که ۶۳ درصد بیشتر از متوسط کار در آن کشور است و همین عاملی برای عصبی شدن و کاهش کارایی آن‌ها می‌شود.

مسئله‌ای که باید به آن توجه شود این است که برای بیشتر مردم بیشتر از ۴۰ ساعت در هفته کار کردن بی‌نتیجه خواهد بود. سارا رابینسون در مقاله‌ای بحث برانگیز دلایل انتخاب ۴۰ ساعت کاری در هفته به عنوان ساعات موثر کاری را اینگونه شرح می‌دهد:

نه تنها کارکردن بیشتر از ۴۰ ساعت در هفته به طور کوتاه مدت باعث کاهش کار مفید می‌شود بلکه در طولانی مدت نیز باعث فرسایش کاری می‌شود و راندمان کل سیستم را پایین می‌آورد. از آن‌جا که بیشتر از ۸ ساعت کار در روز شما را خسته می‌کند، در طول هفته زمانی برای رفع این خستگی به دست نمی‌آید و همین باعث می‌شود هرروز خسته‌تر و بی‌میل‌تر از گذشته به محل کار خود بروید.

در کوتاه مدت نباید هر هفته ۶۰ یا ۷۰ ساعت از وقتتان را به کار اختصاص دهید بلکه با ۴۰ ساعت کار مفید می‌توانید راندمان و بهره‌وری بالاتری را در شغل خود داشته باشید.

اما برنامه‌ی کاری روزانه‌ی شما به چه ترتیبی باید باشد؟ برای پاسخ دادن به این سوال از خود بپرسید که به کدام یک از ۳ موجود زیر نزردیک‌تر هستید، چکاوک، جغد یا مرغ مگس‌خوار.

چکاوک
چکاوک حیوانی است که معمولا به سحرخیزی شناخته می‌شود. از نظر سنی به افراد مسن نزدیک‌تر است و صبح زود برای یافتن اولین‌ها بیدار می‌شود. یعضی از دیگر مشخصات شخصیت چکاوک‌ها عبارتند از :

– کارایی بالاتر در اواخر صبح
– بیشترین آمادگی در حدود ظهر
– بیشترین فعالیت حدود ۲:۳۰ بعد از ظهر
– معمولا چرت نمی‌زنند.
– ترجیح می‌دهند صبح‌ها به ورزش بپردازند.
– وعده‌ی غذایی مورد علاقه‌شان صبحانه است.
– غروب‌ها از خستگی بی‌حال می‌شوند.

جغد
واضح است که جغد پرنده‌ی شب است و از نظر سنی به جوان‌ترها بیشتر شباهت دارد. ویژگی‌های افرادی که در دسته‌ی جغدها قرار می‌گیرند شامل نکات زیر است:

– بیشترین آمادگی در حدود ساعت ۶ بعد از ظهر
– بیشترین فعالیت در حدود ساعت ۵:۳۰ بعد از ظهر
– در طول روز چرت می‌زنند.
– وعده‌ی غذایی مورد علاقه‌ی آن‌ها شام است.
– شب‌ها پر از انرژی هستند.

مرغ مگس‌خوار
اما دسته‌ی سوم افرادی هستند که اگر لازم باشد می‌توانند صبح‌های زود بیدار شوند و با بیدار ماندن تا پاسی از شب نیز مشکلی ندارند. به قول معروف آن‌ها مانند شمعی هستند از هر دو طرف می‌سوزد.

این که شما در دسته‌ی سحرخیزان قرار بگیرید یا شب زنده داران به ساعت بیولوژیکی و ریتم شبانه‌روزی بدن شما باز می‌گردد.

ساعات کار طولانی, ساعات کار, نوع کارکردن,افراد کارآفرین

موسسه‌ی ملی علوم پزشکی در توصیف ریتم شبانه‌روزی می‌گوید:
تغییرات رفتاری، روانی و فیزیکی بدن انسان که در یک چرخه‌ی ۲۴ ساعته اتفاق می‌افتد.این تغییرات جواب بدن شما به میزان نوری است که از محیط دریافت می‌کند به عنوان مثال در حالی که برای بعضی افراد بیدار شدن در صبح زود کاری سخت و طاقت فرسا است عده‌ای دیگر نمی‌توانند تا دیروقت بیدار بمانند.

با این که ممکن است فردی که جزو دسته‌ی جغدها قرار می‌گیرد برای مدتی با بیدار ماندن تا دیروقت به سحرخیزی عادت کند اما هر فرد بهترین کارایی را در زمانی که فیزیولوژی بدنش بر روی آن تنظیم شده است به دست می‌آورد. اگر بیشترین کارایی را در صبح‌ها دارید پس باید همان وقت نیز به کار بپردازید و اگر ترجیح می‌دهید بیشتر بخوابید و تا غروب کارهای خود را انجام بدهید بنابراین بهتر است زمان کاری خود را بر روی آن زمان تنظیم کنید.

اگر می‌خواهید بهره‌وری مناسب را در کارتان به دست آورید بهتر است روزانه ۸ ساعت کار کنید، در غیر این صورت زحمت شما مانند فشار دادن دیوار بیهوده خواهد بود. به ساعت بیولوژیکی بدنتان اهمیت بدهید، چیزی که مشخص می‌کند چه زمانی در روز موفقیت بیشتری به دست خواهید آورد ریتم شبانه‌روزی بدنتان است.


:: بازدید از این مطلب : 2586
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
رعایت نکردن اصول اولیه بهداشت، دغدغه همیشگی محیط های کار بوده است.

در برخی مشاغل مثل صنایع غذایی که به طور مستقیم با سلامت مردم ارتباط دارد، آلوده بودن محیط باعث می شود هم کارگر و هم شهروندان، چوب غیربهداشتی بودن محیط کار را بخورند.

اگر چاردیواری منزل را خانه اول افراد شاغل به حساب بیاوریم، شکی نیست که محیط کار برای خیلی ها، همان حکم خانه دوم را دارد، البته بماند که بعضی ها به حدی تمام وقت کار می کنند و چنان غرق کار هستند که باید محیط کار را همان خانه اول آنها به حساب آورد.

برای خیلی از افراد شاغل، جدا کردن دغدغه های کار از مشکلات زندگی، امکان پذیر نیست. برای خیلی از ما پیش آمده است که حتی وقتی در خانه هم بودیم، یکباره بخشی از هوش و حواسمان به سمت کار رفته است و غرق محیط کار شده ایم.

بخصوص برای انسان شهرنشینی که برای بقا و پیشرفت، خواه ناخواه مجبور است در محیط های صنعتی و اداری کار کند، شرایط محیط کار بر سلامت جسم و روان او تاثیر زیادی می گذارد.

انتقال مشکلات محیط کار به منزل و برعکس، اتفاقی است که شاید بشود آن را تا حد زیادی کنترل کرد، اما در بسیاری از موارد هم جدا کردن دغدغه های این دو محیط مجزا، از عهده هر کسی برنمی آید.

مثلا وقتی کارمندی در محیط کار با رئیسش دعوا می کند، انتظار سختی است که از او بخواهیم شب با لبخند و آرامش به کانون خانواده برگردد یا اصلا چند نفر پیدا می شوند که بتوانند چنین مهارت و آرامشی را در خودشان پرورش دهند.

یا مثلا چطور می شود وقتی محیط کار مملو از آلاینده ها و موارد غیربهداشتی است، انتظار داشته باشیم فرد به سلامت از محیط کار خارج شود و به انواع بیماری های مختلف مبتلا نشود.

در چنین وضعی واضح است وقتی فرد شاغلی در محیط کار به بیماری مبتلا می شود، همین بیماری که در محل کار برایش پیش آمده است، می تواند محیط خانه و خانواده او را هم به طور مستقیم تحت تاثیر قرار بدهد.

بدتر آن که اگر فرد شاغلی هنگام کار دچار حادثه شود، این حادثه می تواند همسر، فرزندان و به طور کلی، همه ابعاد زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد و به همین دلایل است که می گوییم سلامت محیط کار با سلامت خانه، رابطه تنگاتنگی دارند و این دو مقوله به هیچ وجه از همدیگر جدا نیستند.

حوادث در کارگاه ها جولان می دهد
حادثه در کارگاه ها اجتناب ناپذیر است، البته فقط به این شرط که ما نتوانیم امنیت کارگاه ها را برقرار کنیم.

وقتی کارگری از صبح تا شب با مواد خطرناک، وسایل برنده، خطر سقوط از ارتفاع و خطر پرتاب اجسام مختلف، دست و پنجه نرم می کند، در این اوضاع و احوال کافی است یک لحظه غفلت کرده و نسبت به خطرات اطرافش سهل انگاری کند، در این صورت بروز حادثه ای تلخ دور از انتظار نیست.

بروز حوادث متعدد در کارگاه های کشور را می توان از عمده چالش های سلامت محیط کار به حساب آورد و در این بین، سهم حوادث شغلی در برخی صنوف بالاتر از اصناف دیگر است؛ مثلا به گفته قائم مقام وزیر تعاون، کار و رفاه، ۴۷ درصد این گونه حوادث شغلی در ایران به بخش ساختمان مربوط است.

تاکنون آمار دقیق و قابل اتکایی از میزان حوادث شغلی در ایران منتشر نشده، اما آمارهای غیررسمی و تائید نشده حاکی از آن است که هر ساله حدود ۱۸۰۰ ایرانی بر اثر حوادث شغلی، جانشان را از دست می دهند.

همچنین بر اساس اطلاعاتی که سایت پایش پرس به نقل از سازمان بین المللی کار، انتشار داده است، در سال ۹۱ کارگران تهرانی و اصفهانی در صدر کشته شدگان محیط کار قرار گرفته اند.

جدای از کشته شده های حوادث محیط کار، سالانه هزاران شهروند ایرانی نیز در محیط های کار، معلول و مصدوم می شوند. بنابراین براحتی می بینیم رعایت نکردن نکات ایمنی در محیط کار، می تواند کارگر و خانواده اش را به بیکاری بکشاند و آنها را به خط فقر نزدیک کند؛ حتی اگر از بعد کلان هم به موضوع نگاه کنیم، این گونه حوادث شغلی باعث می شود هر ساله کشور ما بخشی از نیروی انسانی فعال خود را در بازار کار از دست بدهد.

باقرزاده، کارشناس بهداشت محیط کار و رئیس انجمن صنفی مدیران آموزشگاه های بهداشت اصناف ایران نیز معتقد است: یکی از عمده دلایل بروز حوادث شغلی در ایران، نبود کارشناسان بهداشت و ایمنی در کارگاه های محیط کار است.

به گفته باقرزاده، مثلا قانون همه کارفرمایان صنعت ساختمان را موظف کرده است در محیط کارگاه های ساختمانی، کارشناس بهداشت و ایمنی کار وجود داشته باشد، اما در بسیاری از کارگاه های کشور شاهد هستیم این موضوع جدی گرفته نمی شود و قانون را اجرا نمی کنند؛ آن هم در حالی که بر اساس آمارهای رسمی، حدود نیمی از حوادث شغلی کشور در صنعت ساختمان اتفاق می افتد، با وجود این همچنان بحث ایمنی در این کارگاه ها از سوی بسیاری از کارفرمایان، فراموش شده است.

در واقع، حالا کار به جایی رسیده است که بسیاری از کارفرماها، حضور کارشناس بهداشت و ایمنی کار در کارگاه ها را فرآیندی اضافی و هزینه بر می دانند و از استخدام این کارشناسان شانه خالی می کنند، در حالی که این مساله با جان و سلامت کارگران ارتباط دارد و رعایت نکردن آن به هیچ وجه شوخی بردار و قابل چشم پوشی نیست.

بهداشت محیط کار، اولویتی دست چندم
رعایت نکردن اصول اولیه بهداشت، دغدغه همیشگی محیط های کار بوده است. در برخی مشاغل مثل صنایع غذایی که به طور مستقیم با سلامت مردم ارتباط دارد، آلوده بودن محیط باعث می شود هم کارگر و هم شهروندان، چوب غیربهداشتی بودن محیط کار را بخورند.

در برخی مشاغل دیگر هم آلوده بودن محیط کار باعث شده کارگران در معرض ابتلا به بیماری های مختلف قرار داشته باشند و سن امید به زندگی در بین آنها کاهش چشمگیری داشته باشد.

قرار گرفتن در معرض گازهای سمی، مواد شیمیایی خطرناک و اشعه های مضر، حضور در محیط های کاری پرسر و صدا و اضطراب آور، آلودگی هوا و آب در برخی فضاهای کاری و پاکیزه نبودن محیط کارگاه ها از مهم ترین مشکلات بهداشتی در محیط کار به حساب می آید.

همه این موارد قابل کنترل است، ولی متاسفانه در فضای اشتغال کشور، بهداشت محیط کار هنوز در اولویت کارفرمایان قرار ندارد. البته باقرزاده بر این باور است که باید علاوه بر ارتقای سطح بهداشتی محیط های کار از سوی کارفرمایان، خود کارگران هم تحت آموزش های بهداشتی قرار بگیرند تا با علم به خطرات محیط اطرافشان، از سلامت خود در برابر آلودگی های محیط کار، محافظت کنند.

رضایت روانی شاغلان دغدغه ای که جدی نمی گیرند
آرامش خیال را شاید بتوان بهترین امتیاز در هر محیط کاری به حساب آورد. وقتی کارگر، کارمند یا هر فرد شاغلی از محیط کارش رضایت روانی داشته باشد، در آن صورت تحمل سختی های محیط کار برایش راحت تر می شود.

بحث توجه به سلامت روان در محیط های کاری، موضوع مهمی است که اهمیتش دست کمی از ارتقای ایمنی و بهداشت محیط کار ندارد.

درآمد کافی نیروی کار و توجه به خواسته های منطقی شاغلان، نکاتی است که به گفته ابراهیمی می تواند سلامت روانی در محیط های کار را ارتقا بدهد و حتی میزان حوادث شغلی را هم کاهش دهد، زیرا فرد شاغلی که با آرامش روانی و رضایت خاطر به کارش ادامه می دهد، به سلامت فردی، بهداشت محیط کار و پیشگیری از حوادث شغلی نیز توجه بیشتری نشان می دهد.

درباره میزان سلامت روانی شاغلان در محیط های کار کشور نیز تحقیق میدانی قابل اعتنایی انجام نشده است و به همین دلیل شاید نتوان درباره میزان سلامت روانی شهروندان ایرانی در محیط های کاری با قاطعیت صحبت کرد، اما آن گونه که خبرگزاری تسنیم به نقل از آمارهای سازمان ملل منتشر کرده است، ۶۷ درصدی شهروندان ایرانی از شغل خود رضایت دارند.

این آمار به این معنی است که تقریبا در بین سه نیروی کار ایرانی، حداقل یک نفر از شغل خود رضایت ندارد.

این نارضایتی روانی در محیط های کار، قطعا روی بازدهی آن مجموعه کاری هم تاثیر می گذارد و اشتیاق بهتر انجام دادن کارها را از فرد شاغل می گیرد.

در محیط کاری که سلامت روانی افراد شاغل تهدید شود، کارها از سر بی رغبتی و فقط به منظور رفع تکلیف انجام می شود. این روند در بلندمدت موجب می شود خلاقیت و پشتکار در آن مجموعه کمرنگ شده و محیط کار به فضایی عذاب آور تبدیل شود.

اما در بین همه ناملایمات روانی در محیط کار، اضطراب را شاید بتوان شایع ترین دلیل نارضایتی روانی در محیط کار به حساب آورد. این اضطراب ها در اثر کار زیاد و گاهی هم به دلیل بداخلاقی های برخی کارفرمایان اتفاق می افتد و سلامت روانی در محیط کار را به مخاطره می اندازد.

این مخاطرات روانی در محیط کار، کاملا قابل پیشگیری است و در این وسط، شاید نقش مدیریت مجموعه در کنترل اوضاع، از همه مهم تر باشد. مثلا مدیر یک مجموعه کاری می تواند با تقدیر از نیروهایی که از همه فعال تر هستند یا حذف انتظاراتی که اجرای آن فراتر از توان نیروهای کار است، سلامت روانی در محیط کار را افزایش دهد.


:: بازدید از این مطلب : 2692
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()