نوشته شده توسط : ali
برای قیمت گذاری یک محصول راه های مختلفی وجود دارد. در این مقاله نگاهی به برخی از این روش ها می اندازیم و سعی می کنیم بهترین استراتژی را در موقعیت های مختلف معرفی کنیم.

برای قیمت گذاری یک محصول راه های مختلفی وجود دارد. در این مقاله نگاهی به برخی از این روش ها می اندازیم و سعی می کنیم بهترین استراتژی را در موقعیت های مختلف معرفی کنیم.

قیمت گذاری اجناس اعلاء

اگر کالا یا خدماتی خاص و منحصر به فرد باشد می توانید قیمت بالایی روی آن بگذارید. این رویکرد جایی استفاده می شود که سود رقابتی خوبی در میان باشد. چنین قیمت های بالایی مخصوص تجملاتی مثل پروازهای کونکورد (Concord) یا اتاق های هتل های اعیان می باشد.

قیمت گذاری نفوذی

در این روش قیمت گذاری، قیمت های یک محصول یا خدمات برای به دست آوردن بازار، به طور مصنوعی پایین گذاشته می شود. وقتی بازار به دست آمد آنوقت قیمت ها بالا برده می شوند. این رویکرد قیمت گذاری توسط France Telecom و Sky TV مورد استفاده قرار گرفت.

قیمت گذاری صرفه جویانه

در این روش قیمت گذاری، قیمت ها کاملاً پایین هستند. هزینه ساخت و تولید در حداقل قرار داده می شود. سوپرمارکت ها هم معمولاً برندهای صرفه جویی برای انواع سوپ، ماکارونی و ... دارند.

قیمت گذاری نزولی

در این روش، شما به خاطر وجود سود رقابتی قابل توجه  قیمت بسیار بالایی می گذارید. اما این سود بادوام نیست. این قیمت بالا، رقیب هایی جدید وارد بازار می کند و بعد قیمت به خاطر عرضه بالا به طور اجتناب ناپذیری پایین می آید. تولیدکننده های ساعت های دیجیتال در دهه هفتاد از این روش قیمت گذاری استفاده کردند. زمانیکه تولیدکننده های دیگر وسوسه شدند که وارد بازار شوند و ساعت ها با هزینه بسیار پایینتر برای هر واحد تولید شدند، از سایر استراتژی ها و روش های قیمت گذاری استفاده می شود.

قیمت گذاری اجناس اعلاء، قیمت گذاری نفوذی، قیمت گذاری صرفه جویی و قیمت گذاری نزولی چهار استراتژی اصلی برای قیمت گذاری هستند و پایه و اساس قیمت گذاری را می سازند. اما رویکردهای مهم دیگری نیز هستند که در زیر به آنها اشاره می کنیم.

قیمت گذاری روانشناسی

این رویکرد زمانی استفاده می شود که بازاریاب می خواهد مشتری به طور احساسی و نه منطقی واکنش دهد. بعنوان مثال در قیمت هایی مثل 990 تومان که به جای 1000 تومان روی کالایی گذاشته می شود از این روش استفاده شده است.

قیمت گذاری خط تولید

وقتی حوزه ای از کالا یا خدمات وجود داشته باشد، قیمت گذاری نشانگر سود بخشی از آن حوزه است. برای مثال می توان به کارواش ها اشاره کرد. مثلاً  شستشوی ماشین به تنهایی 2000 تومان، شستشو به همراه واکس زدن 4000 و کلیه خدمات در یک پکیج 6000 تومان.

قیمت گذاری محصول اختیاری

همه شرکت ها بر این تلاشند که میزان پولی که مشتری با شروع خرید خرج می کند را بالا ببرند. امتیازات اختیاری قیمت کلی محصول یا خدمات را بالا می برد. مثلاً خطوط هوایی یک هزینه اضافی برای تضمین ارائه صندلی بغل پنجره یا رزرو کردن چند صندلی در کنار هم اختصاص می دهند.

قیمت گذاری اسیرکننده

وقی محصولی ضمائم و ملحقاتی داشته باشد، شرکت قطوری قیمت روی آن می گذارد که مشتری را اسیر می کند. بعنوان مثال، تولیدکننده ریش تراش قیمت پایینی روی آن می گذارد و حاشیه سود آن را با تنها طرح تیغه موجود که به آن دستگاه ریش تراش می خورد، جبران می کند.

قیمت گذاری محصولات بسته ای

در این روش فروشندگان چندین کالا را با هم در یک پکیج بسته بندی می کنند. بااینکار می توانند کالاهای قدیمی را هم به فروش برسانندو ویدئو ها و CD ها معمولاً با این روش به فروش می روند.

قیمت گذاری پیشبردی

قیمت گذاری برای گسترش یک محصول راهبردی بسیار متداول است. نمونه های زیادی از این روش قیمت گذاری وجود دارد مثل یکی بخر دو تا ببر.

قیمت گذاری جغرافیایی

این روش زمانی استفاده می شود که در مناطق مختلف جهان اختلاف قیمت وجود دارد. بعنوان مثال بهای محصولات کمیاب یا جایی که هزینه ترابری قیمت را بالا می برد.

قیمت گذاری پایه

این روش زمانی استفاده می شود که عوامل خارجی مثل رکود یا افزایش رقابت شرکت ها را مجبور می کند محصولات و خدماتی پایه برای حفظ فروش ارائه کنند مثل غذاهای پایه در مک دونالد.



:: بازدید از این مطلب : 2628
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
بر اساس مکتوبات "دبرا فاین" نویسنده کتاب "هنر مکالمات کوتاه" توانایی برقراری ارتباط با دیگران از طریق گفتگوهای کوتاه می تواند شما را به جاهای بالایی برساند.


بر اساس مکتوبات "دبرا فاین"  نویسنده کتاب "هنر مکالمات کوتاه"  توانایی برقراری ارتباط با دیگران از طریق گفتگوهای کوتاه می تواند شما را به جاهای بالایی برساند. "فاین" در گذشته یک مهندس خجالتی بوده و در سمینارها و همایش ها داخل دستشویی پنهان می شده تا با دیگران برخوردی نداشته باشد و مجبور نشود که با آنها صحبت کند. در حال حاضر او یک سخنران حرفه ای است و معتقد است که قابلیت برقراری ارتباط با دیگران یک امر کاملاً اکتسابی است.

"فاین" و همراهانش راهکارهای زیر را برای برقراری یک مکالمه کوتاه، مختصر و مفید به ما پیشنهاد می کنند:

1- زمانیکه آماده ملاقات با شخصی می شوید، چند مطلب مشترک را در ذهن داشته باشید تا در مورد آنها صحبت کنید و همچنین چند سؤال نیز در ذهن داشته باشید تا آنها را مطرح کرده و طرف مقابل را نیز به صحبت کردن وا دارید. اگر شخص مقابل را قبلاً ملاقات کرده اید، سعی کنید چیزهایی که از او به یادتان مانده را به میان بکشید مثلاً علاقه مشترکتان به یک ورزش خاص، یا عضویت مشترک در یک مرکز خیریه.

2- اولین فردی باشید که می گوید: "سلام." اگر مطمئن نیستید که طرف مقابل شما را به درستی به جا می آورد یا نه، خودتان را معرفی کرده و اسمتان را بگویید تا فشار و استرس کمتری را متحمل شود. به عنوان مثال اینطور عمل کنید: "آقای علی کاظمی؟ من محسن بختیاری هستم، از دیدن شما خوشبختم" لبخند یادتان نرود و زمانیکه فردی را ملاقات میکنید، حتماً با او دست بدهید.

3- در زمان معارفه دقت کافی داشته باشید و سعی کنید نام ها را به خاطر سپرده و در طول مکالمه به کرات از آنها استفاده نمایید.

4- با بیان یک عبارت متداول کاری کنید تا طرف مقابل به صحبت کردن ادامه دهد و در نهایت هم یک سؤال کلی از او بپرسید.

5- با توجه به حرف های او و نشان دادن واکنش های مثبت از طرف مقابل پشتیبانی کرده و تمام حواس خود را به وی معطوف کنید. در تمام طول گفتگو ارتباط چشمی را برقرار نگه دارید و هنگامیکه فرد در حال صحبت کردن با شماست سر خود را به این طرف و آن طرف نچرخانید و قسمت های دیگر اتاق را نگاه نکنید.

6- بیشتر از آنچه حرف می زنید، گوش کنید.

7- چیز جالبی برای ارائه دادن در دست داشته باشید. سعی کنید دانش خود را همواره به روز نگه دارید و از وقایع و اخبار جدید با اطلاع باشید. آگاهی از اخبار و وقایع فرهنگی می تواند به شما کمک کند تا راحت تر با طرف مقابل ارتباط برقرار کنید. می توانید سر صحبت را با جمله هایی به این شرح باز کنید: "نظر شما در مورد ........ چیست؟" ، و یا  "شنیده اید که .............؟" از موضوعات منفی و بحث برانگیز پرهیز کنید، و وارد جزئیات مسائل شخصی نشوید.

8- اگر قصد دیدن شخص خاصی را دارید، بهترین راه این است که از یکی از آشنایان آن فرد تقاضا کنید تا شما را به او معرفی کند. از یک دوست دو جانبه بخواهید تا این افتخار را نصیب شما کند.

9- اگر کسی کارت ویزیت خود را به شما تعارف کرد، آنرا به عنوان یک هدیه قبول کنید. با هر دو دست آنرا بگیرید و مدتی به آن نگاه کنید و چیزهایی که روی آن نوشته شده است را به دقت بخوانید. وقتی خواندن تمام شد، آنرا در جیب کت و یا کیف دستیتان قرار دهید تا با این کار نشان دهید که برایتان ارزشمند است.

10- مراقب ژست و پرستیژ خود باشید. افرادیکه بیش از اندازه احساس راحتی میکنند، موجبات ناراحتی دیگران را فراهم می آورند. از سوی دیگر اگر راحت نبودید باز هم اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و خود را آرام و موقر نشان دهید.

11- پیش از آنکه در گفتگویی که تازه به آن پیوسته اید، شرکت کنید، ابتدا برای مدتی گوش دهید و جوانب مختلف آن را در نظر بگیرید. مطئمناً دوست ندارید که با صحبت های نابجا فرصت های استثنایی را پایمال کنید.

12- راههای فراری هم برای خود و هم برای طرف مقابل بگذارید. به عنوان مثال: "من باید همین حالا به کار یکی از مشتری هایم رسیدگی کنم" و یا "من وقت نکردم نهار بخورم به همین خاطر باید یک سر به بوفه بزنم" و یا "اجازه دهید نوشیدنی هایتان را عوض کنند."

اما در چه زمانی باید از یک مکالمه بیرون آمد؟ باید کاری کنید که ابتدا تاثیر مناسبی بر روی فرد مقابل بگذارید و همچنین کاری کنید که به دنبال شما بیایند به همین دلیل میبایست: "باهوش و مختصر عمل کرده و آنها در انتظار بگذارید."
 
 


:: بازدید از این مطلب : 2712
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
در جامعه ای که ارزش را بر بزرگتر، بهتر و سریعترها میگذارد، شاید مقابله با ضعف ها و بی اعتمادی هایتان و تبدیل شدن به یک انسان معتمد به نفس و بی پروا کاری دشوار باشد.

در جامعه ای که ارزش را بر بزرگتر، بهتر و سریعترها میگذارد، شاید مقابله با ضعف ها و بی اعتمادی هایتان و تبدیل شدن به یک انسان معتمد به نفس و بی پروا کاری دشوار باشد. اما چون هیچ کس دیگری بیشتر از خودتان در این دنیا به شما توجه ندارد، مقابله با این مشکل بیشتر به یک جنگ درونی تبدیل می شود چون تلاشی است برای رشد و پیشرفت فردی.

علیرغم دشوار بودن، پذیرفتن ضعف هایتان ممکن است آخر کار به نفعتان هم باشد. وقتی فقدان اعتماد به نفس را مثلاً در عملکردهای جنسی یا مالی خود پذیرفتید، و بر آن غلبه کردید، این جنبه های زندگیتان از دیوی که همیشه در کمد پنهانش می کردید به واقعیت هایی تبدیل خواهند شد که آنها را تشخیص داده و از بین برده اید.

درست است؛ مقابله با عدم اعتماد به نفس کار ساده ای نیست، چون عوامل و فاکتورهای مختلفی می تواند در پیدایش آن دخیل باشد و اتفاقات و رویدادهای روزانه باعث تشدید آن می شود. خوشبختانه روشی وجود دارد تا به وسیله ی آن این ضعف ها را در پس زمینه ی زندگیتان جا گذاشته و با اعتماد و اطمینان بیشتری در زندگی جلو روید. در این مقاله به شما کمک می کنیم که ضعف هایتان را شناخته و بر آنها غلبه کنید.

1. ریشه یابی کنید.

فکر کنید و ببینید چرا اعتماد به نفس ندارید: شجاعت ندارید یا قیافه ی خوبی ندارید و نمی توانید به دختر یا پسر مورد نظرتان ابراز علاقه کنید؟ یا شاید هم شوخی های دوست دخترتان را در رستوران به حساب نارضایتی او می گذارید؟

باید ببینید این افکار از کجا سرچشمه میگیرند. ممکن است اتفاقات بخصوصی در زندگی شما افتاده باشد که باعث شده اینقدر خودتان را دست کم بگیرید. شاید از روزی که اولین دوست دخترتان راه رفتن شما را مسخره کرده این حالت به شما دست داده است. وقتی ریشه ی مشکلتان را پیدا کنید، برخورد و از بین بردن آن راحت تر میشود. پس فکر کنید و ببینید این عدم اطمینان به نفس از کجا شروع شده تا بتوانید آن را کنار بگذارید.

2. مشکل را بی ارزش کنید.

وقتی آن اتفاق خاصی را که باعث شده تصویر ذهنی از خودتان کدر شود را پیدا کردید، باید ببینید چرا آن اتفاق نمی تواند کلِ زندگی شما را زیر سؤال ببرد و باید در ذهنتان به دنبال وقایعی بگردید که ضد آنرا ثابت کند. ما معمولاً خیلی سریع تعریف ها و تمجیدهای دوستان و همکاران را فراموش میکنیم و الفاظ مهربانانه را از روی ترحم و ادب قلمداد می کنیم.

هیچوقت به شکست هایتان فکر نکنید، درعوض به وقت هایی فکر کنید که رئیس از کارتان تعریف کرده و یا اینکه چقدر از روز اولی که در این شرکت استخدام شدید تا به امروز در کارتان پیشرفت داشته اید. به یاد آوردن موفقیت ها باعث می شود به خودتان افتخار کنید و بفهمید که شرکتتان چقدر خوش شانس بوده که شما را دارد. با اینکار خیلی راحت موفقیت همکارانتان را هم جشن میگیرید. یادتان باشد فاصله ی یک شکست تا شکست بعدی خیلی طولانی است.

3. دست از مقایسه ی خود با دیگران بردارید.

وقتی همیشه و همیشه خودتان را با افراد قوی، توانمند و کم اشتباه مقایسه میکنید، طبیعی است که اعتماد به نفستان را از دست بدهید. مثلاً اگر خودتان را با مردی که می بیننید که در برخورد با خانم ها خیلی راحت و نرم رفتار می کند مقایسه کنید، ممکن است تصور کنید که در برخورد با زنها فردی بی لطافت و ناآزموده هستید. اما چیزی که فراموش میکنید این است که آن مرد هم مشکلات خاص خودش را دارد که باید با آنها سر و کله بزند. پس به جای مقایسه خود با دیگران، سعی کنید ببینید چطور می توانید مهارت های خود را ارتقاء دهید.

مقایسه کردن خود با دوستانتان هم به همین اندازه خیانت آمیز است. مثلاً وقتی میبینید یکی از دوستانتان—که شما از شکست ها و ناتوانی های او آگاه هستید—موفق می شود، ممکن است در مورد توانایی های خودتان بی اعتماد شوید. اگر دوست خودتان را ببینید که رفتار و برخوردی بسیار خوب با خانم ها دارد، به جای اینکه او را تمجید کنید، به او حسادت خواهید کرد. یادتان باشد هیچوقت موقع درخشش دوستانتان به آنها حسادت نکنید درعوض از آن به عنوان انگیزه ای برای پیشرفت خودتان استفاده کنید.

4. توانایی هایتان را درنظر داشته باشید.

عدم اعتماد به نفس شما معمولاً از این ناشی می شود که روی مسائلی متمرکز میشوید که در آن ضعف و مشکل دارید. حقیقت این است که همه ی ما آدم ها نقاط ضعف و قدرت داریم، اما افراد موفق فهمیده اند که چطور باید از نقاط قوتشان استفاده کنند، و همین مسئله است که باعث درخشش و پیشرفت آنها شده است. باوجود بی اعتمادی شما به خودتان، اما مطمئناً به خاطر توانایی هایی که دارید، به درجه ای از موفقیت در زندگی دست پیدا کرده اید. وظیفه ی شما این است که این توانایی ها را تشخیص داده و زندگی موفقیت آمیز داشته باشید.

پس توانایی هایتان را بشناسید و روی آنها متمرکز شوید و یادتان باشد که راه های زیادی برای استفاده از مهارتهایتان پیش روی شماست. بااینکه به توانایی ظاهری خود برای جذب کردن خانم ها شک دارید، اما بدانید که می توانید با بحث و گفتگویی ماهرانه هم آنها را به خود جذب کنید. یا اینکه مثلاً در توان خود نمی بینید که بتوانید به سوالات ارباب رجوع به طور کامل پاسخ دهید، اما باز هم باید یادتان باشد که این شمائید که از همه ی مسائل مربوط به کار آگاهید پس روی آگاهیهایتان تمرکز کنید و سوالات ارباب رجوع را قبل از اینکه حتی بپرسد خودتان برایش توضیح دهید. به یاد آوردن آنچه می دانید به شما این اعتماد را می دهد که دیگر خود را تحت فشار احساس نکنید.

5. بی اعتمادیتان را پشت سر بگذارید.

وقتی فهمیدید که توانایی ها و ناتوانی هایتان به حد تعادل است، سعی کنید ضعف هایی که دارید را فراموش کرده و با توانایی هایتان به استقبال رقابت بروید. اگر امروز در محل کار مرتکب اشتباهی شدید، سعی کنید موفقیت سه ماه اخیرتان را در قسمت فروش به یاد آورید. همیشه می توانید نقاط ضعفتان را بعدها جبران کنید.

اگر متوجه شدید که به نقاط ضعفتان  توجه دارید، به اشکالات و کاستی های افراد دیگر فکر کنید و به یاد بیاورید ک چطور آنها توانسته اند با اشکالاتشان کنار بیایند، و یا به همه ی چیزهایی فکر کنید که توانسته اید در زندگی به دست بیاورید. هرچه بیشتر روی توانایی هایتان متمرکز شوید، برای اطرافیان هم مشهودتر خواهند بود. و در آخر کار، نه تنها خوشحالتر خواهید بود، بلکه موفق تر هم زندگی خواهید کرد.


بی اعتمادی ها را اعتماد بخشید

حرف آخر برای از بین بردن سستی ها و ضعف هایتان این است: همه ی آدم ها آن را دارند و کلید موقیت شما تشخیص این ضعف ها، بی ارزش کردن آنها و گذشتن از آنهاست. به موفقیت ها و دستاوردهایتان فکر کنید و یادتان باشد که ضعف و سستی فقط ترس هایی غیرمنطقی است.

مطمئن باشید که ضعف ها و اشتباهات شما نسبت به کسان دیگر در موفقیتتان تاثیرگذارتر نیست، مگراینکه اجازه دهید که شما را مغلوب خود کنند. یادتان باشد: اگر نگران باشید که شکست بخورید، کیفیت عملکردتان پایین می آید و عاقبت شکست می خورید.
 
 


:: بازدید از این مطلب : 2649
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
اعتماد به نفس مقوله ای است که برای تک تک انسان ها از ارزش و اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد.

اعتماد به نفس مقوله ای است که برای تک تک انسان ها از ارزش و اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد. زمانیکه صحبت از استرس و تنش های فراوان به میان میآید، اعتماد به نفس معمولاً یکی از خصوصیات افراد حرفه ای به شمار می رود. گرچه اعتماد به نفس از اهمیت فراوانی برخودار می باشد، اما مسئله ای که مطرح می شود، این است که چگونه می توان به طور واقعی اعتماد به نفس را ایجاد کرد و آنرا زنده نگه داشت؟

یکی از جنبه هایی که می توان از آن منظر به اعتماد به نفس نگاه کرد، این است که هر فرد در خلوت و تنهایی، با خودش چگونه صحبت می کند. به طور تقریبی هر فرد به طور روزانه در حدود 300 تا 400 مرتبه کارهای فردی اش را ارزشیابی می کند. متاسفانه برای بیشتر افراد این ارزیابی ها با آنچه از خودشان انتظار دارند، فاصله بسیار زیادی دارد و بیشتر ارزشیابی ها شکل انتقاد به خود می گیرند. تحقیقات گویای این مطلب هستند که در یک فرد معمولی، 80% از این ارزیابی ها جنبه منفی دارند، و تنها 20% از آنها مثبت می باشند.

اگر یک اشتباه معمولی کرده باشید، حداقل 45 دقیقه در مورد آن خودتان را سرزنش میکنید: "واقعاً احمقانه بود، نمی توانم باور کنم که این حرف از دهان من درآمده باشد، همه آنها داشتند مرا نگاه می کردند، احتمالاً وقتی امشب به خانه بروند، همه شان در مورد من صحبت خواهند کرد!" اگر هم کارتان در این حد، بد نبوده باشد، باز هم یک منشی مخصوص پرونده های کارهای اشتباه  دارید که در قسمت ذهن، مشغول به فعالیت می باشد. در این مواقع او دست به کار می شود و فایل های قبلی را چک میکند: "اجازه بدهید که موارد قبلی را بررسی کنم، بله فکر می کنم شما احمق هستید! در حقیقت هر روز بدتر از روز گذشته عمل می کنید، آن روزی را به یاد می آورم که...." بیشتر ما تبحر خاصی در خار شمردن خودمان داریم و کمتر قادریم که احساس خوبی در خودمان ایجاد نماییم.

حتی اگر زمانی از راه برسد که خودتان را به خاطر کار خوبی که انجام داده اید مورد تشویق قرار دهید، باز هم این امر برای مدت زمان زیادی به طول نمی انجامد. ما معمولاً عادت کرده ایم که ارزش موفقیت هایمان را دست کم بگیریم: "من خوش شانس بودم!" و یا "همه چیز به زمان مربوط می شود، من باید این کار را یک هفته پیش انجام می دادم!" و "شاید فرد دیگری می توانست این کار را خیلی بهتر از من انجام دهد." آخرین باری که کار خوبی انجام دادید و از شدت خوشحالی نتوانستید پلک بر روی هم بگذارید به چه زمانی باز می گردد؟ هیچ وقت!

البته هر چند از درون، خودمان را انتقاد می کنیم، اما در عین حال سعی می کنیم که در پیش روی دیگران خود را به بهترین نحو جلوه دهیم. معمولاً طوری خودمان را نشان می دهیم که دیگران احساس کنند ما در حدود 90% در کارهایمان به صورت مفید و مؤثر عمل می کنیم، و در پیش روی آنها قبول می کنیم که انجام اشتباه های گاه و بی گاه، از خصوصیات انسان ها به شمار می رود. شاید بتوانید دیگران را گول بزنید، اما نمی توانید خودتان را فریب دهید. زمانیکه شما چیزهایی را که از خودتان می دانید با چیزی که دیگران در جمع از شما می دانند، مقایسه می کنید، درست در آن زمان است که احساس شکست عمیقی به شما دست می دهد. زمانیکه به سمت انتقاد فردی روی می آورید، نهایتاً به دنبال عزیزان، شرکا، دوستان و رئوسایی می گردید که خاطر شما را از خودتان جمع کنند و حس اعتماد به نفسی را که ندارید به شما هدیه کنند. متاسفانه در شرایطی که شما اعتماد به نفس خودتان را در گرو سخنان دیگران بگذارید، آنوقت کنترل شخصی از دست شما خارج شده و دیگران آنرا کنترل خواهند کرد. اگر آنها از تایید کردن شما دست بردارند، آنگاه به شما احساس بی فایدگی دست خواهد داد، اعتماد به نفستان از هم پاشیده شده و احساس وابستگی بیشتری میکنید.

شما نباید آنطوری که با دیگران صحبت می کنید با خودتان هم به همان طریق صحبت کنید! شاید اینطور بگویید که : "تو این کار را انجام دادی؟ تو احمقی! آیا کسی تو را دید؟ بله تو را دیدند! آیا آنها می دانند که من تو را می شناسم؟ منظورم اینه که یاد آن زمانی افتادم که......" چه کسی یک همچین دوستی می خواهد؟ اگر یک مدیر با کارمندش آنطوری که شما با خودتان صحبت میکنید، حرف بزند، کارمند می تواند به راحتی از مدیرش شکایت کرده و پیروز شود. درون شما هم این استحقاق را دارد که به خوبی با آن رفتار کنید. یاد بگیرید که فضایی را به اشتباهاتان نیز اختصاص دهید و آنها را به عنوان تجربه در مراحل بعدی زندگی به کار بندید.

هر چند اشتباه، جزئی از زندگی است، اما ما باید راههای را پیدا کنیم که بدون ضربه زدن به استعدادهایمان تنها از انتقادهای سازنده بهره بگیریم. طوری به انتقاد کردن نگاه کنید که گویی قصد دارید به عنوان اطلاعاتی در زمنیه بهبود  و به موفقیت رساندن خودتان استفاده کنید. هدف شما محکوم کردن و یا سرزنش نفستان نیست؛ بلکه باید به وسیله انتقاد، برای آینده خودتان یک پشتیبان محکم درست کنید که به شما اجازه دهد که فردا خیلی موثر تر از امروز عمل کنید!

"اسکات ادم" نقاش فیلم کارتونی "دیلبرت"، با توجه به این دیدگاه، با هم گروهی ناشی تنیس خود برخورد کرد، ماجرا را از زبان خودش بشنویم: "در یکی از تورنومنت ها تنیس با خانمی هم گروهی شده بودم که به تازگی بازی تنیس را یاد گرفته بود. هر بار که یکی از توپ را خراب می کرد، رو به من می کرد و انتظار داشت که من ناراحت و نا امید شوم و با عصبانیت با او برخورد کنم؛ اما من به جای خشم و ناراحتی، نقشه بعدی را با او در میان می گذاشتم و حرکات مفیدتر را به وی آموزش می دادم. با انجام چنین کاری من یک پیغام مهم را به او یاد می دادم: گذشته مهم نیست. من به هیچ وجه قصد نداشتم که او را با تشویق های توخالی و بزرگ کردن های بی مورد بالا ببرم، چرا که این کار راه به جایی نمی برد و اغلب نتیجه خاصی در بر ندارد. اما می دانستم که اگر او بخواهد بیش از اندازه به اشتباهاتش فکر کند، امکان بروز مجدد اشتباه چند برابر می شود به همین دلیل اغلب بر روی اهداف آینده توجه داشتم و حرکات بعد را با او تمرین می کردم. خود او نیز تمایل بیشتری به انجام این کار نشان می داد. پس از گذشت چند روز توانایی های او به طور باور نکردی افزایش پیدا کرد و در نهایت توانستیم برنده تورنومنت شویم."

شما هم با خودتان باید همینطوری رفتار کنید. مانند اتومبیلی که در حال پیشروی به جلو است و در آن هیچ گونه ترمزی وجود ندارد. اگر شما وقت زیادی را صرف نگاه کردن به آینه عقب بکنید، ممکن است به درختی که در مقابلتان وجود دارد برخودر نمایید. در حقیقت به همین دلیل است که آینه عقب خیلی کوچک تر از آینه جلو می باشد. تمرکزتان را از آینه عقب بردارید و بیشتر بر روی آینده رانندگی خود تمرکز کنید؛ سعی کنید به هر نحوی که شده خودتان را از حمله های شخصی شایع دور کنید. از یک پشتیبانی مطمئن درونی بهره بگیرید. چرا کاری را انجام دادید که کنترل کافی بر روی آن نداشتید؟

قبول اینکه یکبار در زندگی اشتباه کردید، خیلی راحت تر و بهتر از این است که قبول کنید خودتان یک اشتباه هستید. من قصد جسارت ندارم، اما برای خودم هم این امر پیش آمده که مشغول رانندگی در بزرگراههای تهران بودم و احساس خوبی نسبت به خودم نداشتم. مطمئنم که برخی از رانندگان دیگر نیز یک چنین احساسی، درست شبیه به من داشتند؛ آنها حتی توان نداشتند که برای دوستانشان هنگام خداحافظی تمام انگشت های دستشان را تکان دهند.

پس از اینکه مشکل بخصوصی را شناسایی کردید، می توانید با مطرح کردن 2 پرسش از خودتان بیش از پیش بر روی آینده تان تمرکز کنید: اول چه کاری می توانید برای تصحیح مشکل انجام دهید؟ اگر هر گونه عمل سازنده  و یا عذر خواهی می تواند مشکل شما را حل کند، زمانی را فقط به این کار اختصاص دهید؛ و پرسش دوم که مهمتر هم هست: اگر قرار است که در آینده مجدداً چنین مشکل مشابهی برایتان رخ دهد، چگونه قصد دارید آنرا کنترل نمایید؟ اگر شما یک دوست و یا همکار با معرفت و ارزشمند دارید، می توانید از او کمک گرفته و مشورت بخواهید. اگر هم ندارید، عقاید خود را بر روی یک کاغذ بنویسید و این سؤالات را از خودتان بپرسید و حتی الامکان از انتقادهای شخصی خودداری کنید. زمانیکه از گذشته خود چیزهایی یاد بگیرید و بر روی استراتژی های جدید تمرکز کنید، می توانید به راحتی در بازی زندگی موفق شوید.

اعتماد به نفس زمانی در شما ایجاد می شود که بتوانید از اشتباهات خود درس بگیرید و آنها را کنار بگذارید تا به موفقیت دست پیدا کنید. به چالشی که در مورد یاد گرفتن از اشتباهات فردی مطرح می شود، خوش آمد بگویید چرا که آنها مانند شن ریزه هایی هستند که شما را آماده تغییر می کنند و سبب میشوند تا قدم های بعدی را محکم تر بردارید. سعی کنید در پایان هر روز خودتان را ارزیابی کرده و میزان کارایی خودتان را تخمین بزنید. از تقویم شخصی برای ضبط موفقیت های خود استفاده کنید، ممکن است شما برنده باشید و خودتان هم متوجه نشوید و یا به زودی از یادتان برود بنابراین یادداشت کردن را از خاطر فراموش نکنید .

 
 


:: بازدید از این مطلب : 1609
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
جلسات و میتینگ ها راهی بسیار فوق العاده برای خلق ایده ها، توضیح و تفصیل افکار و اداره فعالیت های گروهی است. اما این برخورد رو در رو با اعضای گروه و همکاران، اگر با آمادگی قبلی نبوده و مدیریت صحیح نداشته باشد، شکست می خورد.

جلسات و میتینگ ها راهی بسیار فوق العاده برای خلق ایده ها، توضیح و تفصیل افکار و اداره فعالیت های گروهی است. اما این برخورد رو در رو با اعضای گروه و همکاران، اگر با آمادگی قبلی نبوده و مدیریت صحیح نداشته باشد، شکست می خورد.


اهمیت آمادگی قبلی  

برای اطمینان از اینکه همه ی افراد بتوانند مشارکتی موثر و کارآمد داشته باشند، خوب است زمانی را برای جلسه انتخاب کنید که افراد فرصت ایجاد آمادگی قبلی در خود را داشته باشند.


وقتی زمان و مکان میتینگ انتخاب شد، باید خود را برای سوالاتی که ممکن است از طرف شرکت کنندگان جلسه پرسیده شود، آماده کنید. اگر شما مدیر جلسه هستید، خوب دستور جلسه ای با قید کامل و دقیق جزئیات تهیه کنید.


در این یادداشت ها، هدف اصلی و ساختار جلسه را طرح ریزی کنید و آن را در اختیار شرکت کنندگان نیز بگذارید. این کار باعث می شود همه ی شرکت کنندگان با آمادگی لازم برای بررسی هدف در جلسه شرکت کنند.


موفقیت یک میتینگ یا جلسه اداری به مهارت های رئیس جلسه بستگی دارد. برای اطمینان از موفقیت جلسه، رئیس باید کارهای زیر را انجام دهد:

تهیه دستور جلسه
شروع بحث و تشویق دیگران به شرکت فعالانه در جلسه
متعادل کردن روند جلسه—نه خیلی سریع و پرشتاب و نه خیلی کند
خلاصه کردن بحث موردنظر و ارائه پیشنهادات در انتهای هر بخش از جلسه
اطمینان یافتن از اینکه کلیه شرکت کنندگان خلاصه مذاکرات و صورت جلسات را دریافت کرده اند.
علاوه بر این نکات که به شما کمک میکند تا میتینگی پربار و سودمند داشته باشید، موارد مهم دیگری  را نیز باید مد نظر قرار داد.


مدیریت و رهبری میتینگ

یکی از اصلی ترین کلیدهای موفقیت هر جلسه کاری، انتخاب صحیح شرکت کنندگان است. باید شرکت کنندگانی را انتخاب کنید که بتوانند تصمیمات خوب و ارزنده ای بگیرند و پیشنهادات سودمند ارائه دهند. تعداد شرکت کننده ها نباید از 12 نفر تجاوز کند، حتی کمتر از این تعداد باشند هم بهتر است. این افراد باید اطلاعات لازم برای مباحثه درمورد مواردی که در صورت جلسه قید شده را دارا باشند.


نکته:

کافی است فقط چند لحظه به مخارجی که این میتینگ برایتان در بر خواهد داشت فکر کنید. متوجه می شوید که راه انداختن میتینگ کاری تقریباً پرهزینه است، به همین خاطر مهم است که افرادی که در جلسه شرکت می کنند و هر دقیقه از زمان این میتینگ ارزش دار باشند. پس افرادی را به جلسه دعوت کنید که حرفی برای گفتن داشته باشند و بتوانید از وجود آنها استفاده کنید. همچنین برای موضوعات و مشکلات ساده و پیش پا افتاده ای که می توان آنها را به راحتی با ایمیل یا نامه برطرف کرد، لازم نیست میتینگ تشکیل دهید.

اگر شما رهبر جلسه هستید، اطمینان حاصل کنید که افکار و ایده های همه ی افراد شرکت کننده در جلسه مطرح شود و اختیار  عنان جلسه دست عده ای خاص نباشد و همه بتوانند آزادانه حرفهایشان را مطرح کنند. بهتر است پس از پایان یافتن هر بخش از موارد ذکر شده در دستورجلسه، توقف کوتاهی کنید، بحث انجام گرفته را خلاصه بندی کنید و سپس به سراغ مبحث بعدی بروید.


وقتی یکی از موضاعات و اهداف دستورجلسه به نتیجه می رسد، مسئولیت آن را به یکی از افراد حاضر در جلسه بسپارید. برای جلوگیری از هرگونه سردرگمی و سوء تفاهم، عملیات را خلاصه کرده و در گزارشات صورت جلسه قید کنید.


زمانبندی

معمولاً گفته می شود که جلسات اداری نوعی اتلاف وقت هستد. در این قسمت راهکارهایی برایتان عنوان می کنیم که به شما کمک میکند چطور از اتلاف و هدر رفتن زمان در جلساتتان جلوگیری به عمل آورید.

جلسه را سر ساعت آغاز کنید.
اگر کسی دیر سر جلسه حاضر شد، مطالب گفته شده را دوباره برای او ذکر نکنید، چون اینکار باعث می شود گمان کنند دیر آمدن سر جلسات اشکال و ایرادی ندارد و وقت ارزشمند دیگران را نیز هدر می دهد.
زمان مشخصی برای اتمام جلسه در نظر گیرید و تا هر زمان که دوست دارید جلسه را طول ندهید.
برای اینکه بتوانید بهتر  وراحت تر  مطالب لازم را تا زمان تعیین شده برای اتمام جلسه برسانید، می توانید موضوعات دستورجلسه را به ترتیب اهمیت فهرست کنید، با این کار اگر وقت کم بیاورید، بررسی موضوعات مهم را از دست نداده اید.
اگر به همه ی مضوعات دستورجلسه رسیدگی به عمل آورده اید و مسئله دیگری بر جا نمانده است، می توانید قبل از رسیدن وقت اتمام جلسه، جلسه را پایان دهید.

تهیه گزارش کار

تصمیمات اتخاذ شده و عملکردهای توافق شده را می توانید در این گزارش کار ذکر کنید. در جلسات بعدی می توانید از این گزارش کار به عنوان مروری بر تصمیمات و عملکردهای قبلی استفاده کنید و با این روش پیشرفت بیشتری در کارها روی می دهد.


سبک نگارش این گزارش کار یا صورت جلسه بستگی به موقعیت دارد. در موقعیت ها ی مهم و بحرانی و زمانیکه ثبت گزارش اهمیت زیادی دارد ، این صورت جلسات باید تفصیلی  بسیار دقیق باشند. در شرایط معمولی این صورت جلسات می تواند فهرست ساده ای از تصمیمات اتخاذ شده و عملکردهای توافق شده باشد. اندازه این گزارشات باید برحسب نیاز باشد، تا حد ممکن خلاصه و با ذکر کلیه اطلاعات لازم. تهیه چنین گزارش کاری ساده تر و سریعتر خواهد بود.


رئیس جلسه باید این گزارش کار را تا 24 ساعت پس از اتمام جلسه در اختیار شرکت کنندگان قرار دهد و اگر اینکار در همان روز جلسه صورت گیرد، چه بسا بهتر خواهد بود.
 
 


:: بازدید از این مطلب : 2501
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
این جزء طبیعت انسان است که گاهی اوقات گله و شکایت کـنـد، اما آیا ممکن است تداوم این گله و کسـب موفقیت را از شما بگیرد؟

این جزء طبیعت انسان است که گاهی اوقات گله و شکایت
کـنـد، اما آیا ممکن است تداوم این گله و شکایت ها فرصت
کسـب موفقیت را از شما بگیرد؟ همه ی ما کسانی را می
شناسیم که هر وقت آنها را میبینید، در حــال شکایت کردن
هسـتند. ایـن افـراد تـاثـیر مـنـفی بر روی شما می گذارند و
روحیه تان را ضعیف می کنند.


کمی فکر کنید...خودِ شما یکی از این شاکیان روزگار نیستید؟ شاید به اندازه بدترین آنها نباشید ولی ممکن است خیلی وقت ها گله و شکایت هایتان راه موفقیت را به رویتان ببندد.


افراد موفق سعی می کنند بیشتر وقت ها مثبت باشند و مثبت بیندیشند. گله و شکایت هایشان همیشه توام با توجیه منطقی است، مثلاً وقتی یک پیمان کار یا کارمند مایوسشان کرده است. اما خیلی زود از این حالت بیرون می آیند و سعی میکنند باز هم از دریچه مثبت به مسئله نگاه کنند.


اگر به حرف های این شاکیان روزگار درمورد موانعی که در سر راه موفقیت آنها بوده است گوش دهید، خواهید دید که همه ی حرفهایشان فقط توجیه ضعف های خودشان و بهانه تراشی است.


این آدم ها به جای مواجه شدن با این موانع و کنار آمدن با آنها، مثل یک دشمن با آنها برخورد می کنند و فکر می کنند فقط به خاطر وجود این موانع بوده که در کارشان موفق نشده اند. به جای این کارها، آنها باید یاد بگیرند که از دریچه مثبت به این موانع نگاه کنند و ببینند که از چه طریقی می توانند از این موانع عبور کرده و بر مشکلات فائق آیند. شکایت کردن فقط شانس موفقیت را از شما می گیرد، و هیچ سودی ندارد.


افرادی که سعی می کنند با دیدی مثبت به اطرافشان نگاه کنند و کمتر شکایت میکنند، در زندگی خود بیشتر موفق می شوند. آنها طریقه برخورد با مشکلات و موانع مختلف و عبور از آنها را می دانند. ممکن است گه گاه خسته و درمانده شوند، اما خوشبینی و مثبت اندیشیشان آنها را به ادامه راه تشویق می کند.


از قدیم گفته اند که موفقیت، موفقیت می آورد. اما این هم کاملاً درست است که شکست و ناامیدی هم به دنبال خود شکست و ناامیدی بیشتری می آورد.  آن افرادی که عادت به شکوه و شکایت دارند، باید سعی کنند از این حباب منفی بافی و منفی گرایی خو بیرون آیند و به دنیا با دید مثبت نگاه کنند.


شکایت کردن به دوستان، اقوام و خانواده هیچ دردی را درمان نمی کند، فقط با این کار این حس منفی را به دیگران هم انتقال می دهید و کم کم دوستانتان از اطرافتان دور می شوند و از برخورد و صحبت کردن با شما گریزان می شوند. مطمئناً کسی دوست ندارد شخصی موجی از افکار و احساسات منفی را به او تحمیل کند.


پس اگر بعد از تفکر صادقانه با خود متوجه شدید که شما هم جزئی از این منفی بافان و شکایت کنندگان هستید، الان وقت تغییر رسیده است. سعی کنید با واکنشی مثبت به مشکلات و موانع، آنها را از سر راه موفقیت خود بردارید. و به جای بهانه تراشی به دنبال راه هایی مثبت برای کنار آمدن با آنها باشید. 
 


:: بازدید از این مطلب : 2679
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
آيا شما با شغل خود شاد نيستيد؟ آيا زماني كه صبح‌ها از خواب بلند مي‌شويد و مي‌رويد سركار مسووليتي كه روي دوشتان است سنگيني مي‌كند؟

آيا شما با شغل خود شاد نيستيد؟ آيا زماني كه صبح‌ها از خواب بلند مي‌شويد و مي‌رويد سركار مسووليتي كه روي دوشتان است سنگيني مي‌كند؟
پس تلاش كنيد اين راه‌هاي ساده اما مؤثر را امتحان كنيد تا ببينيد چگونه مي‌توانيد از كارتان راضي‌تر باشيد و استيصال و غمگيني را از خود دور كنيد چون اگر با كار شاد نباشيد، اين مساله روي تمام جنبه‌هاي زندگيتان اثر خواهد گذاشت.

مهم نيست كه شما يك مستخدميد يا رئيس يك شركت بزرگ. قبول داشتن كاري كه انجام مي‌دهيد و احساس رضايت از آن، نخستين قدم رضايت شغلي است. وظايف‌تان را به بهترين نحو انجام دهيد و هميشه به‌دنبال كيفيت باشيد. در پايان روز تصور اينكه بهترين كار را ارائه داده‌ايد به شما حس غرور و رضايت مي‌دهد.

بخواهيد كه در كارتان شاد باشيد
شادي تا حد زيادي يك انتخاب است. صداي بحث و اعتراض شما در مورد اين جمله به گوش مي‌رسد اما مطمئن باشيد شما مي‌توانيد انتخاب كنيد كه در كارتان شاد باشيد. داشتن بهترين مدير آرزوي همه است ولي بپذيريد كه شايد اينطور نباشد. بنابراين درباره كارتان به‌صورت مثبت فكر كنيد. هر برداشتي نسبت به شغل محصول افكار است و از آنجايي كه شما در كنترل كامل افكارتان هستيد در واقع در كنترل برداشت‌تان هستيد. روي جنبه‌هايي از كارتان كه به آن علاقه داريد، انگشت بگذاريد. اگر احساس مثبت داشته باشيد، راضي خواهيد بود. اين مسئله را امتحان كنيد و آماده يك تغيير بزرگ شويد.

خلاقيت، كليد كار است
آيا شما احساس مي‌كنيد كه كارتان كسالت آور و يكنواخت است؟ چه مي‌توانيد بكنيد تا به آن رونقي بدهيد؟ بررسي انجام آنچه براي تغيير روش كار ميسر است، راه ديگري است كه باعث ايجاد چالش در شغل مي‌شود. در ايده‌هايتان خلاق باشيد‌. به‌زودي خواهيد ديد راه‌هاي زيادي وجود دارد كه مي‌توانيد شيوه كار روزمره را براساس آن تغيير دهيد. از خودتان بپرسيد من چه كار ديگري مي‌توانم انجام دهم كه هيچ‌كس به آن فكر نكرده است. يا چه كنم تا 8 ساعت فعال‌تر داشته باشم. در اين حالت نه تنها فرا خوانده مي‌شويد تا كار بيشتري به‌عهده بگيريد، بلكه توجه مديريت به روش‌هاي ابداعي شما گريزناپذير است.

هر روز خاص يك كار مورد علاقه‌‌تان را انجام دهيد
شما ممكن است كار فعلي خود را دوست داشته باشيد يا خير. همچنين امكان دارد معتقد باشيد كه مي‌توانيد نكته‌اي دوست داشتني در كارتان پيدا كنيد و يا به اين موضوع هم اعتقادي نداشته باشيد. اما مي‌توانيد نگاهي به‌خودتان‌، مهارت‌ها و تجربيات‌تان بيندازيد و هر روز، كاري را پيدا كنيد كه از انجام آن لذت مي‌بريد. اگر برنامه‌اي را كه مورد علاقه و توجه‌تان است‌، پيش ببريد، شغل فعلي چندان هم بد نخواهد بود. البته هميشه اين امكان را داريد كه به مسئله اصلاح فعاليت‌ها بپردازيد و يا به اين نتيجه برسيد كه زمان ترك كار است.

براي بهبود و توسعه مهارت‌هاي فردي و شغلي هزينه كنيد
كارمندان جوان شكايت دارند كه مديران براي توسعه مهارت‌هاي فردي و شغلي آنها كاري نمي‌كنند. از اين توسعه چه كسي بيشترين بهره را مي‌برد؟ پاسخ البته واضح است‌: خود فرد. اوست كه از توسعه مهارت‌هاي فردي و شغلي بيشترين سود را خواهد برد. پس‌، براي آموزش وقت بگذاريد و هزينه كنيد. براي هدف‌هاي ويژه از مديران كمك بخواهيد اما برنامه توسعه فردي و شغلي را خودتان رهبري كنيد. شما از اين رشد بيشترين سود را مي‌بريد و اگر درنگ كنيد زيان خواهيد ديد.

براي حرفه‌اي شدن تلاش كنيد
شما حتما برنامه‌اي براي پيشرفت شغلي خود داريد. حالا اين راه‌ها را هم امتحان كنيد:
-كارهايي را كه انجام مي‌دهيد با يادداشت‌برداري بررسي كنيد و آن را (حتي اگر شده براي يك ساعت در روز) تمرين كنيد. در يك مدت كوتاه، مي‌توانيد متخصص شركت در آن حوزه شويد. با علاقه‌مندي خالص به كارتان و دانسته‌هايي كه به‌دست آورده‌ايد يك تمايل طبيعي براي پر شور بودن خواهيد داشت‌.
- فكر نكنيد به يك تعداد كار مشخص، محدود هستيد. نبايد خودتان را محصور كرده و كارايي كمتر از قابليت‌تان داشته باشيد. توانايي‌هاي‌تان را به‌كار بگيريد و آن را توسعه دهيد. مجددا يادآوري مي‌شود افتخار به كارتان و داشتن ديدگاه توأم با اشتياق مسائلي را كه باعث عقب ماندن شما مي‌شود، از بين مي‌برد.
- ايده‌هايي را كه در طول سال‌ها ياد گرفته‌ايد يا حين شركت در سمينارها و كنفرانس‌ها به آنها رسيده‌ايد، بنويسيد. تغييرات در جريان كاري را دنبال كنيد و هميشه در مورد آخرين رويه‌ها و تغييرات حوزه كاري روزآمد باشيد. اگر ايده‌هايتان مي‌تواند به شركت كمك كند، پس آنها را تا حد ممكن به‌كار بگيريد. تمام اين نكات در چالش ايجاد يك شغل راضي‌كننده مشاركت دارند.

از قضا مرغ خود شما غاز است نه مرغ همسايه!
بيشتر غيرحرفه‌اي‌ها فكر مي‌كنند محيط‌هاي كاري ديگر بهتر است‌. بنابر اين هميشه يك غيرحرفه‌اي باقي خواهند ماند. حساب شده و با تجربه عمل كنيد‌. شما مي‌دانيد مرغ خودتان پروار و عالي‌ است و مجبور نيستيد براي بهتر از آن در خانه همسايه جست‌وجو كنيد. وقتي تمام فرصت‌هايي را كه نياز داريد در شركت خودتان هست، پس براي پيدا كردن آن خلاق باشيد و نگاه توأم با حسرت به محيط‌هاي ديگر را متوقف كنيد.
افكار، برداشت‌ها و روش‌هاي كنترل كار به ميزان زيادي تعيين مي‌كند كه چقدر از كارتان راضي هستيد. اگر نخستين بار درست كار كنيد و آن را با شور و اشتياق، خلاقيت و حرفه‌گرايي انجام دهيد، مديريت مطمئنا به شما امتياز خواهد داد. پاداش ممكن است آني نباشد‌، اما خيلي زود از راه مي‌رسد.

مسووليت دانستن آنچه را كه در محيط كارتان اتفاق مي‌افتد به‌عهده بگيريد
اين روزها افراد شكايت دارند كه اطلاعات كافي در‌باره آنچه در شركت‌شان اتفاق مي‌افتد، دريافت نمي‌كنند. افراد منفعل‌! آنها منتظر مي‌مانند كه مدير به آنها آگاهي رساني كند و اين آگاهي رساني به ندرت صورت مي‌گيرد. چرا؟ چون او بيش از حد گرفتار است، اصلا نمي‌داند كه شما چه چيزي را نمي‌دانيد و يا در دادن اطلاعات مقتصد است! اطلاعاتي را كه براي كارتان احتياج داريد به‌صورت كارا و مؤثر جست‌وجو كنيد، در يك شبكه اطلاعاتي توسعه دهيد و از آن استفاده كنيد. مصرانه يك ملاقات هفتگي با مدير را بخواهيد و سؤالاتتان را از او بپرسيد. مطمئن باشيد كه شما مسئول به‌دست آوردن اطلاعات مورد نيازتان هستيد.

بازخوردها را به‌طور مستمر جست‌وجو كنيد
آيا شما چنين عبارتي را به كار برده‌ايد:‌ ‌مدير من هيچ بازخوردي به من نشان نمي‌دهد، بنابر اين من هرگز نمي‌دانم چگونه كار مي‌كنم. صبر كنيد، شما واقعا نمي‌دانيد چطور كار مي‌كنيد؟! مسئله اين است كه اگر احساس مثبتي در‌باره نحوه انجام كارتان داريد، فقط مي‌خواهيد قدر‌داني او را بشنويد. پس اگر نظر خود شما درباره عملكردتان منفي است، در‌باره بهبود آن فكر كنيد و يك تلاش صادقانه انجام دهيد. سپس از مدير براي بازخوردش بپرسيد. به او بگوييد شما واقعا دوست داريد ارزيابي وي را درباره نحوه انجام كار بدانيد. با مراجعه‌كنندگان هم صحبت كنيد. اگر كاري را كه براي آنها انجام مي‌دهيد، خوب باشد، بازخورد آنها اين مسئله را تأييد مي‌كند. شما مسئول توسعه خودتان هستيد. هر برداشت ديگري نادرست است.

كارهايي را قبول كنيد كه از عهده آن بر مي‌آييد
يكي از جدي‌ترين دلايل اضطراب و ناراحتي در محيط كار شكست در انجام تعهدات است. بسياري از كارمندان وقت زيادي را صرف عذر خواهي براي انجام نشدن تعهدات كاري مي‌كنند و در باره تكرار اين وضعيت نگران هستند. يك سيستم كاري و برنامه‌ريزي داشته باشيد كه شما را قادر مي‌سازد توانايي‌هايتان را در انجام يك تعهد كاري ارزيابي كنيد. اگر وقت نداريد، براي انجام كاري داوطلب نشويد. اگر حجم كاري شما بيشتر از وقت و توان‌تان است، يك برنامه جامع ايجاد كرده و از مدير بخواهيد با نيرو‌هاي كاري و امكانات موجود، حمايت‌تان كند. مراقب باشيد كه در باتلاق وعده‌هاي عمل نشده غوطه ور نشويد.

از منفي بافي دوري كنيد
انتخاب شادي در كار به اين معناست كه از گفت‌وگوهاي زياد‌، شايعات و افراد منفي و كنجكاو تا حد ممكن دوري كنيد. اينگونه افراد تأثير عميقي روي روانتان دارند. اجازه ندهيد اين و آن شما را از پا در آورند.

شجاعت حرفه‌اي را تمرين كنيد
شايد شما مانند بيشتر مردم، اختلاف عقيده را دوست نداشته باشيد. دليل آن هم ساده است، شما هرگز براي شركت در بحث پيرامون مسائل مختلف آموزش نديده‌ايد، بنابراين احتمالا فكر مي‌كنيد اختلاف عقيده مضر، صدمه زننده و هراس انگيز است. اختلاف عقيده مي‌تواند هر سه ويژگي را داشته باشد‌ اما، همچنين مي‌تواند به شما كمك كند كه وظايف محوله را با ديدگاه شخصي اجرا كنيد و مي‌تواند به شما در انجام خدمت به مراجعين و عملكرد موفقيت آميز كمك كند. افراد شاد هدفشان اجراي بهتر كار است. چرا اجازه مي‌دهيد بي‌دل و جرأتي شما را از رسيدن به اهداف و رؤياهايتان دور نگه دارد؟

دوستان جديد پيدا كنيد
آيا در محيط كارتان يك دوست خوب داريد؟ قبول داشتن همكاران و لذت بردن از حضورشان ضامن يك تجربه كاري شاد و مثبت است. براي شناخت افراد وقت بگذاريد. شما ممكن است واقعا آنها را دوست داشته باشيد. اشخاصي را پيدا كنيد كه دوستشان داريد و از صرف وقت‌تان با آنان لذت مي‌بريد. حاصل داشتن شبكه‌اي از دوستان، ايجاد حمايت، منابع، مشاركت و مراقبت از شماست. اين انتخاب‌ها همچنين به ميزان زيادي تجربيات‌تان را بيان مي‌كند.

اگر هيچ كدام از اين موارد به نتيجه نرسيد، جست‌وجوي يك شغل تازه لبخند را به شما باز خواهد ‌گرداند. درصورتي كه هيچ‌كدام از اين روش‌ها شما را در محيط كار شاد نمي‌سازد، اينك زمان آن است كه مدير، شغل و تمام ويژگي‌هاي حرفه خود را مجددا ارزيابي كنيد.
مسلما نمي‌خواهيد تمام زندگيتان را صرف انجام كاري كنيد كه از آن متنفريد و محيط آن هم غيردوستانه است. اكثر محيط‌هاي كاري زياد تغيير نمي‌كنند اما كارمندان ناراضي به سمت دلخوري و دمقي بيشتر مي‌روند. شما مي‌توانيد در ظاهر لبخند بزنيد، در حالي كه تمام وقت آزادتان در جست‌وجوي كاري بهتر هستيد. اين حالت تا زماني ادامه پيدا مي‌كند كه يك كار مناسب پيدا و كار فعلي را رها كنيد. آنگاه عميقا شاد خواهيد شد.



:: بازدید از این مطلب : 2659
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
درك چگونگي رفتار با مردم به اندازه شايستگي هاي فني و مديريتي اهميت دارد. به بدترين كارفرمايي كه تاكنون داشته‌ايد، فكر كنيد. به ياد آوريد كه چه طور فقدان مهارت هاي رفتار با ديگران در او سبب دلسردي و يا عدم بهره وري ديگران و خروج شما با نااميدي گرديد.

درك چگونگي رفتار با مردم به اندازه شايستگي هاي فني و مديريتي اهميت دارد. به بدترين كارفرمايي كه تاكنون داشته‌ايد، فكر كنيد. به ياد آوريد كه چه طور فقدان مهارت هاي رفتار با ديگران در او سبب دلسردي و يا عدم بهره وري ديگران و خروج شما با نااميدي گرديد.
يك انسان موفق نيمي كارمند است و نيمي سياستمدار. او مي داند كار كردن با ديگران به ويژه در جهان كنوني كه مملو از انسان هاي دمدمي مزاج و زودرنج است، روال ارتباطي خاصي را مي طلبد.
در نوشتار زير برخي از قوانين اصلي ارتباطات انساني در فضاي كاري را مي خوانيد. چنان چه بخواهيد از قافله عقب نمانيد براي مهارت يافتن در آن ها، ترجيحاً و منطقاً اين قوانين را جزيي از خود كنيد.
ديگران را با نام صدا بزنيد
 اين خوشايندترين صدا براي گوش هر كسي است. وقتي نام فردي را به كار مي بريد در واقع پيغام خود را به صورتي اختصاصي و تنها براي شخص او مبدل مي كنيد و هم چنين علاقه مندي و ميزان اهميت شما را نسبت به فرد مي رساند. دنياي سياستمدار مي گويد اين يك ابزار ساده و در عين حال فريبنده براي كاستن از جبهه گيري شخصي است زيرا يك نوع وجه ضمان و تعهد به وجود مي آورد.
اشتباه خود را بپذيريد
 ممكن است تصور كنيد اگر اشتباهي كه مرتكب شده ايد را به گردن نگيريد، وجهه خود را از دست خواهيد داد اما اين كار درست نيست. اعتراف به اشتباهات در محيط كار يكي از ستوده ترين اعمال است چون تعداد كمي به كار اشتباه خود اقرار مي كنند. بياموزيد كه چگونه تكبر و خودخواهي را كنار گذاشته و بپذيريد كه انسان كاملي نيستيد. مراقب باشيد در اين كار زياده روي نكنيد، مثلاً لازم نيست با عذرخواهي هاي زياد در جلسات اقدام به بيان اشتباهات خود نماييد!
●  ديگران را با معيارهاي بالا در نظر بگيريد
هستند در ميان ما افرادي كه معمولاً خودشان را «عقل كل» مي دانند و به نظر مي رسد اين گونه فكر مي كنند كه هيچ كس جز خودشان قادر به انجام صحيح امور نيستند. بكوشيد جزو اين گروه نباشيد. به قابليت هاي ديگران اعتماد كنيد. در واقع به آن ها در محول كردن كارها به بهترين وجه ممكن اطمينان داشته باشيد. اين به معناي داشتن انتظارات بيش از حد نيست.
از ديگران تعريف و تمجيد كنيد
 فقط نگوييد: «خوب بود.» در مورد تعريف خود صريح تر بوده و نشان دهيد كه درباره آن چه كه فرد در حقيقت انجام داده اطلاع داريد. در عين حال كه هميشه براي انتقاد كردن همواره زمان هست، انتقاد را طوري بيان كنيد كه پنداري از طرف دوستي قابل اعتماد بيان شده باشد.
مراقب حرف ها و قول هايتان باشيد
چنان چه تصميم پيگيري كاري را نداريد، نگوييد كه آن را انجام خواهيد داد. اعتبار شما ارتباط تنگاتنگي با كلامتان دارد. اگر به قول خود عمل نكنيد در مورد كارهاي بزرگ به شما اعتماد نشده و در نتيجه پيشرفتي نخواهيد داشت.
قدردان و سپاسگزار باشيد
اگر فردي لطفي به شما كرد، و يا براي انجام كاري براي شما از خواسته خود گذشت، قدرداني كنيد زيرا شما به خودي خود مستحق لطف نبوده و كسي به شما بدهكار نيست.
با فكر و ملاحظه باشيد
 هرگز تصور نكنيد كه ديگران سخنان شما را مساعد و ارزشمند تلقي خواهند كرد. برخي افراد به صورت طبيعي تك تك كلماتي را كه شخص بيان مي كند براي يافتن يك رودررويي شخص مورد جست وجو قرار مي دهند. پيش از حرف زدن فكر كنيد و مطمئن شويد كه هيچ ابهامي كه سبب سوء تعبير شود در سخنان شما وجود ندارد.
به حفظ آبروي ديگران كمك كنيد
هر كسي اشتباه مي كند. به آخرين باري كه اشتباهي خجالت آور مرتكب شديد فكر كنيد، واقعاً آرزو نمي كرديد كسي بيايد و اشتباه شما را كوچك جلوه داده و از جديت آن بكاهد؟ بنابراين منصف باشيد و همين كار را در حق ديگران انجام دهيد. به اين كار به او و به ديگران اطمينان مي دهيد كه دنيا به آخر نرسيده است. گاه قانون سكوت در برابر اشتباه ديگران، خود بهترين پاسخ و واكنش ا ست. 


:: بازدید از این مطلب : 2671
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
محور اصلي سازمان‌ها، نيروي انساني آن است. بايد از نيروي انساني شروع كرد و انگيزه‌ها و نيروهاي بالقوه آن را شناخت و درصدد كامروايي يا ارضاي آن در حد معقول بر آمد، چرا كه بدون شناخت انگيزه‌ها و تمايلات نيروي انساني، نمي‌توان او را به خدمت و كار ثمربخش وادار كرد.

محور اصلي سازمان‌ها، نيروي انساني آن است.  بايد از نيروي انساني شروع كرد و انگيزه‌ها و نيروهاي بالقوه آن را شناخت و درصدد كامروايي يا ارضاي آن در حد معقول بر آمد،  چرا كه بدون شناخت انگيزه‌ها و تمايلات نيروي انساني، نمي‌توان او را به خدمت و كار ثمربخش وادار كرد. اصولاً انسان آميخته‌اي از افكار،  تمايلات، نيازها، ارزش‌ها و هدف‌هاي شخصي است و براي آنكه بتوان او را وادار ساخت كه از روي ميل،  نيروي فكري و جسمي خود را براي حصول موفقيت‌آميز هدف‌هاي سازماني به كار بندد،  بايد نيازهاي او را برآورد. به عبارت ديگر بايد تمهيداتي به كار برد تا انسان فعالانه به خدمت و كارثمربخش مشغول شود و بدين منظور نيروي انساني بايد اطمينان حاصل كند كه خدمات صادقانه و كوشش‌هاي پيگير وي براي رسيدن به هدف‌هاي سازماني،  عملاً موجب ارضاي تمايلات و نيازهاي رواني و جسماني خود او نيز است.

انگيزش وسيله‌اي است در دست‌ مديران
در ضرورت شناخت انگيزه‌هاي نيروي انساني اين نكته نيز حائز اهميت است كه تقريباً همه انسان‌ها بخش اعظم زندگي خود را در محيط‌هاي سازماني سپري مي‌كنند و كار، تجربه‌اي است كه اكثريت آن را كسب مي‌كنند و چون جامعه ما شديداً به عملكرد اثربخش و كارآمد سازمان‌هاي خود متكي است،  بنابراين ضرورت دارد كه از يك نيروي برانگيخته برخوردار باشد. امروزه اهميت انگيزش در كاركرد، امري شناخته شده و بديهي است و موضوع مورد توجه در مديريت نيروي انساني نيز است. توجه به اين عامل بيانگر ميزان اهميتي است كه مديريت‌ها براي نيروي انساني به‌عنوان يكي از سرمايه‌‌هاي ارزشمند قائل هستند. نظريه‌پردازان مديريت معتقدند كه انگيزش وسيله‌اي است در دست‌ مديران كه تمايل رسيدن به هدف معيني را پيوسته در كاركنان ايجاد مي‌كنند.
 بارزترين رمز موفقيت مديران،  شناخت و ايجاد انگيزه‌هاي دروني افراد در سازمان‌ است و مديريت به معني واقعي عبارت‌است از: ايجاد تشويق و ترغيب افراد سازماني در راه به‌ثمر رسيدن فعاليت‌هاي همگاني به نحو مطلوب. پس به خاطراينكه تشويق و ترغيب را در افراد سازماني نضج و گسترش دهيم لازم است كه كاربرد نيروهاي مجذوب انگيزشي افراد را بشناسيم.
عامل انگيزه‌هاي انساني براي كار، فراتر از همه عوامل است چرا كه شرايط اصلي پرداختن به هر امري،  وجود محرك يا انگيزه است. بنابراين هر كوششي كه در زمينه چگونگي بهتر اداره كردن انسان‌ها صورت گيرد مستلزم كشف نيازهاي اساسي،  درك انگيزه‌هاي رفتاري افراد و عكس‌العمل‌ گروه‌هاي مختلف كاري است. بنابراين شناخت فرد در سازمان و پي بردن به مباني رفتارش و در نتيجه انگيزش او در حقيقت يكي از حياتي‌ترين و مشكل‌ترين وظايف مديران را تشكيل مي‌دهد.

موفقيت هر سازماني به نيروهاي انساني آن بستگي دارد
پژوهش‌ها نشان داده است كه اگر انگيزه‌هاي اصلي و مهم فرد در زمينه‌ شغل او و كارهايي كه انجام مي‌دهد ارضا شوند،  رضايت شغلي زياد‌تر خواهد شد و انگيزه فعاليت را بيشتر كرده و چنين افرادي در جهت تأمين هدف‌هاي سازمان موفق‌تر خواهند بود. نيروي انساني تشكيل دهنده‌ هر سازمان، افرادي با احساس هستند كه اگر انگيزش كافي داشته باشند،  استعداد‌ و مهارت خود را در خدمت سازمان به كار خواهند گرفت و چرخ‌هاي آن را به حركت در خواهند آورد و از اين رو است كه موفقيت و پيشرفت هر سازماني به نيروهاي انساني آن بستگي دارد.
انسان‌ها نه فقط از لحاظ توانايي انجام كار بلكه از لحاظ ميل يا اراده انجام كار يا انگيزش تفاوت دارند. انگيزش افراد به نيروي انگيزه‌هاي آنها بستگي دارد. انگيزه‌ها را گاهي به‌عنوان نيازها،  تمايلات،  سلايق‌ها يا محرك‌هاي دروني تعريف مي‌كنند. انگيزه‌ها كه چراهاي رفتاري هستند،  ماهيتاً دليل‌ اصلي عمل به شمار مي‌روند. بنابراين انگيزش،  ايجاد يا به‌طور كلي وجود چنان حالت كشش و رغبت و تمايلي در فرد است كه او را به انجام عملي در جهتي خاص بر مي‌انگيزد.
به ديگر سخن مجموعه شرايط و اوضاع و احوالي كه باعث مي‌شود فرد از درون به فعاليت‌ در‌آيد انگيزش است. بنيان و بنياد ريشه‌‌هاي انگيزشي انسان نياز اجتماعي و فردي است،  چون افراد انساني هركدام شخصيتي منحصر به فرد هستند، از اين رو هر فرد داراي نيازهاي به خصوصي است و هر نياز داراي انگيزه‌هاي مخصوص به خود اوست. از طرف ديگر عوامل و عناصر گوناگون و متنوعي به‌طور انفرادي يا توأماً در انگيزش افراد مؤثر است. عوامل گروهي،  اجتماعي و رواني نقش چشمگيري در شكل‌دادن به نحوه رفتار افراد ايفا مي‌كند. انسان به وسيله انگيزنده‌هاي گوناگون، متغير،  پيچيده و در مواردي همبسته و وابسته و متأثر از عوامل زماني و مكاني برانگيخته مي‌شود.

انگيزش شغلي براي ادامه اشتغال لازم و ضروري است
منظور از انگيزش كار نيز اوضاع و احوال و شرايطي است كه باعث انگيختن،  هدايت و ادامه رفتارهاي مرتبط با موقعيت‌هاي شغلي افراد مي‌شود. متخصصان معتقدند كه ايجاد انگيزش در تعيين سطح عملكرد كاركنان نقش مهمي بر عهده دارد و عملكرد آنان نيز به نوبه خود در حصول اهداف سازماني مؤثر و اثر بخش است. حتي عده‌اي اظهار داشته‌اند كه انگيزش شغلي براي ادامه اشتغال لازم و ضروري است. اگر انسان به شغلش علاقه‌مند نباشد و شغل،  فرد را برنيانگيزاند،  ادامه اشتغال ملالت‌آور و حتي غيرممكن خواهد بود.
به هر حال درصورتي‌كه انگيزه‌هاي افراد در سازمان شناخته و تمايلات و نيازهاي آنان برآورده شود،  باعث مي‌شود كه آنان رضايت‌خاطر كسب كنند و نتايج مثبت و ارزنده‌اي حاصل ‌شود،  چرا كه افراد ضمن ارضاي نيازهاي خويش به خدمت ديگران نيز مي‌پردازند و رسيدن به هدف‌هاي سازماني ممكن مي‌شود، درغير اين صورت از فعاليت‌هاي گروهي،  خاصه تحت شرايط كار در دنياي كنوني هرگز نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد.
اگر بخواهيم افراد در محيط كار با ميل و رغبت وظايف خود را انجام دهند،  بايد از اين نيازمندي‌ها و آرزوها آگاه شويم و محيطي به وجود آوريم تا اين خواست‌ها و اميال اقناع شوند و انگيزه‌ها سيراب شوند. در چنين محيطي كه به نيازهاي عاطفي و رواني و اجتماعي كاركنان توجه كافي شود،  انتظار مي‌رود كه افراد نسبت به محيط كار خود تعلق و وابستگي احساس كنند،  علاقه و انگيزه تلاش آنان افزايش يابد و بنابراين با روحيه و رضايت خاطر بيشتر به كار خود مشغول شوند.
سخن آخر
ماحصل كلام اينكه بايد نيازهاي كاركنان را برطرف ساخت و طرز تلقي و انگيزه‌ آنان از كار را تقويت كرد،  زيرا احساس تمايل آنان به كار و ميزان كفايت و كارايي آنان را همين طرز تلقي و انگيزه‌هاي شخصي تشكيل مي‌دهد. در خاتمه اين نكته را نيز بايد به خاطر داشته باشيم كه رفتار افراد از انگيزه‌هاي مختلف نتيجه و ناشي مي‌شود. به‌طور كلي رفتار انسان به ندرت از يك انگيزه سرچشمه مي‌گيرد و غالباً نتيجه تداخل تعدادي انگيزه است،  اما اين نكته را نيز بايد خاطر نشان ساخت كه ايجاد انگيزه‌ امري فردي،  موقعيتي،  دائمي،  بي‌انتها،  متغير،  پويا و بسيار پيچيده است. بنابراين نمي‌توان در اين زمينه قوانين و دستورالعمل‌هايي با قاطعيت و اعتبار كلي وضع كرد. مطلوب آن است كه در هر موقعيت و براساس ويژگي‌هاي فرد و محيط نسبت به انگيزش افراد اقدام كرد.
اميد آن است كه مسئولان سازمان‌ها با شناخت هرچه بيشتر انگيزه‌هاي افراد سازمان خود،  ارضاي مطلوب و مناسب نيازهاي عاطفي،  رواني و اجتماعي آنان،  در شكوفا‌ساختن و حصول به هدف‌هاي مطلوب موفق شده و از اين رهيافت كمكي به پيشرفت جامعه كنند.

 


:: بازدید از این مطلب : 2541
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 فروردين 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
در پايان هرسال وقتي كه فرم ارزشيابي عملكرد را دريافت مي نماييم مروري بر ميزان فعاليتمان در 12 ماه گذشته مي كنيم احتمالا شما هم مانند من توجه كرده ايد كه ميزان عملكردتان افزايش يافته است يا نه؟

ستارگان ورزشي مانند جاناتان استنگر و استيو اسميت مي توانند نكاتي را درباره عملكرد شخصي به دنياي كسب و كار ارايه دهند.
در پايان هرسال وقتي كه فرم ارزشيابي عملكرد را دريافت مي نماييم  مروري بر ميزان فعاليتمان در 12 ماه گذشته مي كنيم احتمالا شما هم مانند من توجه كرده ايد كه ميزان عملكردتان افزايش يافته است يا نه؟
به ميزاني كه انتظارات عملكردي افزايش مي يابد ضروري است عملكرد افراد نيز افزايش يابد و نمره ارزشيابي كه استحقاق آن را داريد كسب كنيد. ما مي خواهيم با در ميان گذاشتن درس‌هاي كليدي از دنياي ورزش به شما كمك كنيم تا بتوانيد آنها را در مورد نقش خودتان بكار ببنديد.

كنترل موارد قابل كنترل
هر چه قدر فشار براي انجام كاري بيشتر شود ميزان شكست نيز افزايش مي يابد.شرايط فشار مي تواند باعث شود افراد سردرگم شده ،‌ندانند چه كاري انجام دهند . توانايي حفظ امور در اين شرايط ضروري است .در چنين شرايطي اغلب محيط است كه افراد را كنترل مي كند بجاي اينكه افراد محيط را كنترل كنند.در ورزش ، ضرب المثلي وجود دارد كه مي گويد موارد قابل كنترل را كنترل كنيد.اين گفته در زندگي واقعي توسط استيون بردبري اسكيت باز سرعت استراليايي بكار گرفته شده است. بردبري در مسابقات فاينال شهر ليك سالت مقام بدست آورد وقتيكه مارك گاگنان از بازي حذف شد ،در مسابقه نهايي او در جايگاه آخر قرار داشت اما بخاطر افت رقبايش پيروز شد. او با علم به اينكه نمي تواند  نتيجه مسابقه را كنترل كند عملكرد خود را با تمركز بر آموزش ، تجربه ،‌افكار و مسابقه اش تحت كنترل درآورد.
او در مصاحبه اي پس از كسب مدال طلا گفت:" واضح است كه من سريعترين اسكيت باز نبودم . من فكر نمي كردم مدال بگيرم درست در يك و نيم دقيقه پايان مسابقه بود كه من برنده شدم من پيروزي را مديون يك دهه تلاش سخت هستم ." اين تلاش مربوط به نجات يافتن او از دو حادثه مرگبار مي باشد. در سال1994 در مونترال در طول مسابقه تيغه كف كفش يك اسكيت باز  ساق پايش را  مي برد و او 4 ليتر خون از دست مي دهد و در سال 2000 ،گردنش در تمرين مي شكند و او نزديك به شش هفته براي تجديد و احياي روحيه بستري مي شود.

حالا چطور اين موضوع قابل تعميم است؟
هر وقت كه با شرايط فشار مواجه مي شويد از خودتان سئوال كنيد چه چيزهايي را مي توانيد كنترل كنيد؟ مهم اين است كه حداقل به دو مسئله توجه داشته باشيد اول اينكه شما مي توانيد عملكرد خودتان را كنترل كنيد ثانيا شما نمي توانيد نتيجه را كنترل كنيد . البته ممكن است شما حداكثر توانايي تان را بكار بگيريد و روشي را طي كنيد كه به نتيجه دلخواه برسيد.
سخن مشهوري از حضرت موسي (ع) است كه مي فرمايد در خصوص چيزهايي كه وراي كنترل شماست نگراني بروز ندهيد چرا كه وقتي چيزي خارج از كنترل شما باشد نگراني سودي ندارد .
يك تكه كاغذ سفيد برداريد و فهرست همه مواردي را كه بر نتيجه عملكرد شما تاثير دارد بنويسيد سپس مواردي كه خارج از كنترل شماست ،حذف كنيد .حالا شما با فهرست مواردي روبرو هستيد كه مي توانيد در مقابل آن پاسخگو باشيد.
بر روي يك طيف به خودتان در خصوص هر يك از موارد قابل كنترل مشخص شده از يك تا ده نمره بدهيد و تمام توان خود را بكاربگيريد تا نمره شما تا حد امكان به ده نزديك شود. اين شيوه بيشترين شانس را به شما مي دهد كه عملكردتان را در حد رده جهاني بالا ببريد

تقابل نقاط قوت و نقاط ضعف   
 اگر مي خواهيد به نقطه اوج ترقي در عملكرد تان به عنوان انسان ويا نقش حرفه اي تان در كسب و كار برسيد بايد 90 درصد از زمان را بر نقاط قوت تان تمركز كنيد در حاليكه نقاط ضعف تان فقط 10 درصد از زمان را بايد به خود اختصاص بدهد.نقاط قوت شما مواردي است كه نشان مي دهد شما چه كسي هستيد . با شناسايي نقاط ضعف ،نقاط قوتتان را تا رده جهاني ارتقا بدهيد. بسياري از ستاره هاي ورزشي اين شيوه را بكار بسته اند.
ديويد بكام هنوز در نزد بسياري به عنوان بزرگترين بازيكن فوتبال در زمان خودش مورد احترام است .در بررسي دقيق تر او نقاط ضعف كليدي بسياري دارد. او بازيكني است با اين استعداد كه قادر است توپ را در هر جاي زمين كه لازم باشد شوت كند و در ضربات آزاد در مقابل صف بازيكنان حريف با پاس دادن به بازيكن هم تيمي خود توپ را گل كند. به عبارت ديگر گفته مي شود كه اين بازيكن فاقد قدرت و مهارت لازم در پرتاب توپ و همچنين تكل كردن مي باشد.
ديويد بر نقاط قوتش تمركز كرده است چيزي كه او را از بقيه در 90 درصد از زمان متمايز مي كند.به همين دليل است كه او به عنوان بزرگترين فوتباليست شناخته شده است اگر او بر چيزهايي تمركز مي كرد كه نمي توانست به خوبي از پس آن برآيد احتمالا به اين ميزان از شهرت دست نمي يافت.
مثال خوب ديگر يوسين بولت دارنده ركورد جهاني و المپيك در دوسرعت 100 و 200 متر مي باشد. براي قهرمان دوسرعت طبيعي است كه در هر ثانيه بر گام هايش تمركز كند تعداد گام ها همراه با طول آنها حركت موزوني را ايجاد مي كند .تعداد گام هاي يوسين در هر ثانيه بالا نبود بنابراين او بجاي تمركز بر اين  نقطه ضعف اش ، بر طول گام هايش تمركز كرد كه برآورد مي شود چيزي حدود 13/2 متر بود.در دو سرعت 100 متر رقبايش 44 گام برداشتند در حاليكه او فقط 41 گام برداشت.
جاناتان ادواردز يكي از تاثير گذارترين مصاديق در خصوص پارداكس نقاط ضعف در مقابل نقاط قوت مي باشد.جاناتان كه همواره به عنوان يكي از بهترين ورزشكاران در پرش سه گام شناخته مي شود فيزيك بدنش مناسب اين رشته ورزشي نبود .در پرش سه گام افراد بايد داراي عضلات سفت و قوي باشند درحاليكه جوناتان لاغر و قدبلند فاقد آن بود .او بر سرعت به عنوان يك نقطه قوت كليدي تمركز كرد با اين اعتقاد كه زمان عكس العملش از زمين مي تواند نتيجه كار را عوض كند.حق با او بود او بعد از آن پرش حيرت آورش هنوز دارنده ركورد جهاني با 29/18 متر است.
چطور مي توانيم اين را در مورد خودمان بكار ببريم؟ آيا شما مانند قهرمانان ورزشي زمان و انرژي تان را صرف نقاط قوتتان مي كنيد  يا كارهايي كه بتوانيد بهتر انجام بدهيد ؟
از امروز شروع كنيد . يكي از اولين كارهايي كه بايد انجام بدهيد اين است كه از افرادي كه در محل كار شما هستند بخواهيد نقاط قوتتان را به شما بگويند.از آنها بخواهيد جدولي را رسم كنند و در يك ستون نقاط قوت و كارهايي را كه شما آنها را بخوبي انجام مي دهيد ذكر كنند و در يك ستون هم مثال هاي عملي از نقاط قوت شما را ارايه نمايند .هر زمان كه نياز به افزايش اعتماد به نفس داشتيد مي توانيد به آن رجوع كنيد.اگر روي نقاط قوتتان كار كنيد، عملكردتان از خوب به عالي ارتقا مي يابد.



:: بازدید از این مطلب : 2627
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 فروردين 1396 | نظرات ()